عذاب وجدان گر فتم

من باز سرم شلوغ شده یعنی شدید ها ..پر از کار و درس و بدو بدو ...دیروز بعد از محل کارم باید میرفتم خونه چون چند نفری میومودند واسه مریضی شون..تا رسیدم شروع شد . سنجد هم رفته بود شنا و حسابی بهش خوش گذشته بود دیگه دونفر یهم که وقت سه شنبه داشتند دیروز اومدندو من تا 12 شب مشغول بودم البته تمام سعی ام رو کردم که سنجد رو زود بخواوبنم چون واقعا خسته بود ...هم استخر هم مهد و هم کلاسها واقعا بچه رو خسته کرده بود دیگه بعدش خودم مشغول کارهام شدم تا ساعت 2 بعد خوابیدم صبح بیدار شدم سنجد رو لباس مرتب پوشوندم کیفش رو هم بستم یادم اومد معجون تقویتی بچه رو ندادم .رفتم اوردم دادم بهش .سنجد طعمش رو دوست نداره ولی واقعا خوشمزه هست صبح میخواست با من لج کنه دهنش ور باز کرده بود تمام معجون از دهنش ریخته بود رو لباس و شلوار و بقیه منم دعواش کردم اساسی .حالا اون گریه میکرد من هم صدام بردم بالا و جیعغ و داد چند تا هم پشت دست بچه زدم که دیگه از این کارها نکنه و اونم بدتر گریه کرد..لباس هاش عوض کردم و صورتش شستم و دوباره مرتبش کردم اله یبمیرم بچم یهو اومد سرش رو تو بغلم گرفت ..میخواستم بمیرم اله یبمیرم برات سنجد که باز از بی پناه یبه من پناه میاری منی که نتونستم خودم رو کنترل کنم ..توروخدا نگین چرا زدم باورکنید اگر اینکار نمیکردم واهس همه شربت ها همچین کاری میکرد این بچه 4 سالشه والان نباید اینجوری لج بازی کنه . سنجد شخصیت مهربون و خوبی داره میدونم  ولی گاه یخبیث میشه امروزم روز خباثت این بچه بود روزی که پدر من رو رسما دراورد و من پا به پاش میخواستم گریه کنم و زار بزنم ولی حیف ...

بعد با هم رفتیم دم در مهد خداحافظی کرد بچم و قلب من تکه تکه شد ...تو راه ازش پرسیدم چرا اذیتم کردی پیچوند من رو قشنگ پیچوند...الان من یک مادرم که سر کار حسابی سرم شلوغه و پدرم در اومده ولی از صبح حتی یک لحظه قیافه معصوم پسرک از جلو چشمم نرفته ..

عصر هم باید برم کلینیک و نمیتونم زود ببینمش ..مامان بمیره برات که اینقدر مظلومی ..الان عذاب وجدان دارم خیلی هم زیاد کاش حداقل کنارم بود

برای بار اخلاقی ماجرا نمیتونستم بهش بگم ببخشید ولی اینجا میگم ببخشید چون واقعا باید من رو ببخشه تااروم شم .....

خدا یا صبر بده بهم

نظرات 10 + ارسال نظر
زری شنبه 8 خرداد 1395 ساعت 22:25

سانیا جان اینها دقیقا بدلیل استقلال طلبی بچه هاست و این لجبازی ها را برای اثبات حس استقلال طلبی اشان انجام میدهند و خیلی سخته کنار اومدن باهاشون ولی بنظرم یه کاری کن از این به بعد هوشمندانه تر رفتار کن و اصلا نذار کار به اینجاها بکشه یه جوری قضیه را مدیریت کن که به این مرحله نرسه حتی بنظرم اگر از اول خودت خیلی خانمانه زیر سیبیلی رد میکردی و اصلا بیخیال دارو دادن میشدی خیلی بهتر بود. مخصوصا این لجبازی ها اول صبح خیلی وحشتناکتره. عزیزم چون دست تنهایی یه جاهایی بخاطر آرامش خودت و پسرت از همون اول انعطاف بیشتری داشته باش. موفق باشی

مرسی از نظرت که خیلی عالیه ..
میدونی سنجد جدیدا خیل ی لاغر شده و من حس میکنم ضعیف شده این به خاطر خستگی بیش از اندازه سنجد هست که اینجوری نمود میکنه .و اگه به حال خودش بذارم ضعیف میشه بعد از اون روز انگار معجون خوشمزه هم شده چون دیگه کامل میخوره

هوپ... چهارشنبه 5 خرداد 1395 ساعت 15:02 http://be-brave.blog.ir

من نمیگم چرا زدی عزیزم ، ولی بدون باداینکه با کتک خوردن کوچکترین خللی توی عشق ما به والدینمون ایجاد نمیشه ، ولی همیشه یادمون میمونه !

نه یادش نمونه ..من دوست ندارم تو خاطرش اینها بمونه . من همیشه بهش عشق دادم یعن یخیلی بیشتر از اونچه کهباید همیشه پر از عشق و صبر بودم ..ولی گاه یدیگه زیادی قاط میزنم از دستش

مداد چهارشنبه 5 خرداد 1395 ساعت 12:23 http://medadrangiam.blogfa.com

جواب را خوانده بودم که نوشته بودی پزشکی..
منظورم جزئی تر یعنی رشته لیسانس و ارشد بود...
به هرحال ممنون..
موفق و شاد باشید...

گذاشتم واست عزیزم

پری چهارشنبه 5 خرداد 1395 ساعت 10:12 http://revayatmikonam.persianblog.ir/

عزیزززم کدوم آدم بزرگسالی می تونه بگه از مادرش کتک نخورده وقتی بچه بوده؟
تنبیه مادر از نوازش غریبه ها صد برابر بهتره

پسرک منم همینطور بود برای دارو خوردن. با سرنگ که بهش می دم دیگه بیرون نمی ریزه و نمی تونه زیر دستم بزنه

اره حق با شماست....
نمی دونم زیاده روی کردم عذاب وجدانم برا همون بود.....وای از دست اینها .معجونش سفت هست واسه همون

مداد چهارشنبه 5 خرداد 1395 ساعت 09:41 http://medadrangiam.blogfa.com

عزیزم منظورم این بود لیسانس و ارشد چی خوندی؟ الان دکتری چه رشته ای میخونی؟ چون احساس کردم الان سر کار، کار اداری انجام میدی . دارو میسازی که شبیه طب سنتی میمونه و ...
البته سانیا جان اگه دوست داشتی جواب بده.

برات نوشتم عزیزم .مشکل ینداره خیالت راحت

غریبه چهارشنبه 5 خرداد 1395 ساعت 08:33

سلام
بچه باید کتک بخورد و باهاش دعوا کنی
کی یادش می ماند که سنجد یادش بماند
که باهاش دعوا کرده ای
بگذار خودش کار خودش را بکند
مثلا شربت را به خودش بده بخورد

سلام ...این نظرتون خطر ناکه ها . یادش میمونه ولی خوب معمولا بعدها خاطره میشه که اره مامانم زد من رو به خاطر همچین چیزی..
نه این بچه اگه بدم به خودش مستقیم میریزه تو سطل اشغال

مریم ( تداعی آزاد) سه‌شنبه 4 خرداد 1395 ساعت 22:39

الهی جفتتون هم نازید :) من همش یه بچه ۴ ساله رو تصور میکنم که دهنش رو باز کرده هر چی تو دهنشه میرزه بیرون خندم میگیره:) ولی میدونم اعصابت رو خورد کرده غصه نخور دیگه گذشته آدم گاهی کم میاره ناخواسته واکنش بد نشون میده با این همه فشار و کار ممکنه یه وقتی از دستت در بره خودتو ببخش سنجد هم بخشیدتت مطمین باش .

خنده دار!!!!!!!!نه واقعا خنده داره .اونم چی با لباس شیک و مرتب داری میفرستی مهد کودک ..وای اعصابم خط خطی میشه ...
من سع یمیکنم مشکلاتم رو به روی سنجد نیارم ولی خوب گاها پیش میاد.
اره بخشیده بود . ولی ناراحت بود ولی یادش نرفته بود ما باهم خوبیم بغلش کردم و گریه کرد تو بغلم به بهانه گذاشتم اروم شه

مداد سه‌شنبه 4 خرداد 1395 ساعت 18:47 http://medadrangiam.blogfa.com

عزیزم اشکالی نداره گاهی لازمه جدی برخورد کنی اما همون کوچولو هم نزنی بهتره

اره عذاب وجدان اون برخورد فیزیکی رو دارم وگرنه که جدی باید بود

دل آرام سه‌شنبه 4 خرداد 1395 ساعت 15:02

برا خوردن چیزی دعواش نکن. تو ذهنش تلخ میشه اون معجون. با بازی و چیزایی که جذبش کنه بهش بده بخوره

نه من برا خوردن دعواش نمیکنم . قبلا هم میخورد ولی الان بعضی مواقع اذیتم میکنه ولی دیگه نه اینکه کلا از دهنش بریزه بیرون

دل آرام سه‌شنبه 4 خرداد 1395 ساعت 14:55

ای بابا :(

اوهوم ..خیلی بده الان

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.