96 و روزهای اغازین

خسته ام انگار غلتک اسفالت از روم رد شده. از اول سال فقط همون دو هفته تعطیلات رو نیمه میرفتم سرکار بعد از اون رو همه اش یا دوشیفت سرکارم یا کلینیکم یا تو خونه مریض دارم یا اینکه مهمون دارم

امسال بد شروع نشده خوبه سعی دارم سامان ببخشم بهاوضاعم ولی نکته مهم که وجود داره اینه که نمیشه لابد میگین چرا نمیشه بله دلیل داره من هنوز برنامه و هدف 96 رو ننوشتم انگار همه چیز یهو داره چیش میره و این خیلی بده من عادت به این بی برنامگی ندارم عذابم میده ولی وقت ندارم که بشینم برنامه بریزم باید یک روز تعطیل رو وقت بزارم بنشینم با خودم حساب کتاب کنم چند چندم و به خودم چقدر بدهکارم کجای زندگی هستم

روند جدایی از راهی خیلی سخت شده عملا پدر من رو دراورده داستان های زیادی باهاش دارم که دیگه واقعا نمیتونم بهشون فکر کنم ...از یک طرف دیگه مشکلات دیگه همچنان یکی پس از دیگری میاد و من هم که تسلیم نمیشم شده پلی استیشن که هر غولی میکشی غول بعدی بزرگتر میشه .

نشسته ام نگاه میکنم به زندگی واین دریایی که من رو میبره قطعا ساحل امن در انتظارم هست چون خدایی دارم س بزرگ و کریم و مهربان

چقدر دوست دارم باز هم وقت داشته باشم روزانه نویسی کنم حیف نمیشه ...

خواهر راهی باز سرو کله اش پیدا شده نمیدونم چرا دیگه نمیترسم .

من شاید باید ممنون تکنولوژی و پیشرفت باشم. لابد میپرسید چرا؟ پون من رو رسونده به جاهای خوب

اینستاسرچ کردم و رسیدم به خود راهی و خواهرهاش هیچ کذوم صفحه خصوصی نبود ولی یک زن تو همه اونها مشترک بود و من رفتم تو پیجش که البته ایشون خصوصی بود و من با ترفند از گوشی برادرم تو عید تونستم برم و ببینم تمام عکس های مشترک راهی و.... خوب ثابت شد بهم که راهی نمیتونه بکنه تو تمام عکسها و کپشن ها مشخص بود که خانم تحت هیچ شرتیطی حاضر نیست رها کنه اینجوری یک هیچ به نفع من

اما رفتم تو پیج نسرین و چیزی که اذیت کرد متن و عکسی بود که گذاشته بود دقیقا روز تولد من و عکسی که نمی دونم کی گرفته بود یک عکس بارداری که من هرگز نداشتم وقتی دارم به غروب نگاه میکنم محل عکس رو میدونم ولی چه کسی گرفته نمیدونم شاید اون موقع نسرین شایدم راهی و... ولی من هیچ وقت اون عکس رو ندیده بودم

تو کپشن هم نوشته بود (اونقدر ازت یادگاری دارم که میتونم باهاش دنیام رو بسازم ولی تو رفتی با یک یادگاری از ما مراقب خودت و یادگاری باش ...هرسال این روز من رو به یاد این میندازه که فرشته ها متولد میشند وتو فرشته ای که زود بالهای پروازت تورواز ما جدا کرد ولی برای من همیشه فرشته ای تولدت مبارک فرشته ) دوست داشتم عکس و ... ر از اینستا اینجا بزارم اما با سیستم شرکت چون قفل نمیتونم ..در هر حال گویا نسرین زیادی احساساتی شده بود به قول برادرم حالا میفهمند فرشته یعنی چی ؟ اون موقع که به فنا دادند تورو ...نمیدونم شاید نسرین حالا داره مقایسه میکنه به این نتیجه میرسه هرچند از همون زمان هم نسرین مشکلاتش با من کمتر بد بالاخره جانبداری میکرد از من. نباید از حق گذشت البته در کنارش اتیش سوزونده بود ...

دیگه من به اونها فکر نکردم تا اینکه از دوشب پیش تو واتساپ پیام داد و بعد تو تلگرام چون تلگرامم رو قطع کرده بودم با شماره دیگه صل کردم و نسرین شروع کرد باز هم همون داستان همیشگی برگرد من میندازمش بیرون اخرش گفتم چرا نسرین بدجنس نباش اون دختر امید بسته به برادرت . گفت بدجنس منم یا اون که میدونست تو هستی و دست از سرش برنداشت اون یک بار ازدواج کرده و برادر خامش شده ولی تو اون جور نبودی تو اونقدر غرق در مشکلات  مسایل راهی شدی که همیشه کنارش وایستادی تو نذاشتی اون بفهمه زن و مسدولیت یعنی چی بس که به دوش کشیدی و....ما دوستت داریم چون میدونیم سکانار این زندگی تویی

دیگه کلی هندونه زیر بغل مازد و منم حرفم همون بود

نسرین ماجراهاش ادامه خواهد داشت هرروز و بیشتر از دیروز ولی نه من قدرت برگشت دارم و نه راهی دنبال برگشت منه ...

کاش زودتر تموم شه و من به ارامش برسم با سنجدک شیطون من که حسابی دیگه وروجک شده

نظرات 6 + ارسال نظر
اذر چهارشنبه 6 اردیبهشت 1396 ساعت 09:57 http://azar1394.blogfa.com

دیگه خیلی دیره
نمیشه از طریق نسرین ی کاری بکنی واسه جریان طلاق

دیر که خیلی دیره نه نسرین موافق طلاق ما نبست نمیشه رامش کرد دراین مورد

مه سو پنج‌شنبه 31 فروردین 1396 ساعت 13:34

راستی چرا اینقدر فونت کوچیکه....به چشمای ضعیف ما رحمی!!!!

تو ورد تایپ میکنم بعد اینجا کپی میکنم واسه همون من شرمنده حالا چشم ها خودم بدتره ها

مه سو پنج‌شنبه 31 فروردین 1396 ساعت 13:33

چه فایده؟!!!
الان میخوان دوباره تمام بار مسئولیت زندگی رو به دوش تو بذارن....دیدن به برادرشون داره سخت میگذره....
باید میگفتی : خام بودم پخته شدم سوختم!!!! دیگه خام نیستم.....

دقیقا اونها دنبال یک حامی و تکیه گاه میگردن من دیگه نیستم

پونه دوشنبه 28 فروردین 1396 ساعت 20:03

سلام
احتمالا خواهر شوهر سابق قصد دق دادن اون خانوم که تو صفحه همشون حضور داره و کرده
والا این همه مهربونی
در ضمن با برادرتون موافقم حالا تازه دارن می فهمند چه فرشته ای رو از دست دادند
بی خیال همشون بچسب به زندگیت

سلام .گویا بدجور قصد دق دادن کرده که اینجور ترکونده و این همه هم لی لی به لالای من تو صفحه اش گذاشته .مرسی عزیزم ..اره بابا شده فان برای من تنوع ایجاد میکنند فقط

غریبه دوشنبه 28 فروردین 1396 ساعت 17:37

سلام
خسته ی کار نباشید ماشاالله به این انرژی کاشک سنجد هم به خودت ببره
مردها در مقابل زنان پر انرژی معمولا کم می آورند و همین باعث ایجاد حسادت و در نهایت شکایت و اختلاف می شود مرد همیشه دوست دارد زن تابع او باشد و خودش را سرور و آقای خانه می داند حالا وقتی می بیند زنش از او سر تر است احساس شکست می کند و این احساس باعث اختلاف است
من سرنوشت و زندگی نامه ی خیلی از خانم ها را خونده ام تقریبا به این نتیجه رسیده ام که زنان پر انرژی و کاری در زندگی مشکل پیدا می کنند مگر اینکه همسر آنها هم پر انرژی باشد و زن مدیریت عاطفی را به عهده بگیرد یعنی نگذارد مرد احساس کند که از همسرش عقب تر است
شما در زندگی تون فدا کاری زیادی کرده اید یعنی بار زندگی مالی و عاطفی بر دوش شما بوده است و راهی فقط سروری می کرده نتیجه اش این شده بالاخره احتمالا سرکوفت خورده و چون از دو فرهنگ متفاوت هستید او هم با بی توجه ای به شما باعث ترک او شده اید
این طوری که من برداشت می کنم برگشت شما باید تسلیم وار و شکسته خورده باشد یعنی بگویند من اشتباه کردم تا شما بپذیرد فعلا برگ برنده در دست او است شما را در برزخ نگه داشته نه طلاق می دهد و نه می پذیرد چون ازدواج کرده و فعلا سرش با همسر جدیدش که از لحاظ فکری بهم نزدیک هستند گرم است و از شما به نحوی دارد انتقام می گیرد چون با رها کردن او در واقع او را خرد کرده اید
نوشته های نسرین نشان از علاقه اش به شما و سنجد است و خیلی قشنگ احساسش را بیان کرده است
در پایان برای شما آرامش از خدا می طلبم

سلام
واقعا ممنون از تحلیل زیباتون عالی بود . اره واقعا سطح فکری راهی و همسر جدیدش یک سان هست و البته خواهرش یک جورهایی به این نتیجه رسیده که اون زن نمیتونه مدیریت کنه زندگی برادرش رو ....
در هر حال بازگشتی نیست و راهی هم داره نفس های اخرش رو برای این رابطه میکشه

اعظم 46 یکشنبه 27 فروردین 1396 ساعت 18:47

خدا رو شکر که شاغلی واموراتت هرچند سخت اما میگذره
به نظر می رسه اینقدر نسرین خواهان بازگشت شماست خود راهی قدمی برنمی داره

سلام ممنون واقعا خداروشکر .اره واقعا هم راهی تمایلی نداره خواهرش پدر مارو دراورده

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.