روزهایی که میگذرد

گفته بودم دیگه میخوام مطالب که به نظرم جالب بنویسم ولی خوب دلیل نمیشه از حال و احوال خودم ننویسم

اخر هفته بدی نبود با همه سرشلوغی و به هم ریختگی من فعصر جمعه رو با دوستان بیرون گذروندم و اتفاقا مجموعه خوبی بودند دوستان خوبی که هرکدوم برای استراحت روز جمعه له له میزنند چون حسابی سرشون شلوغ .سنجد حسابی خاک بازی کرد و شب دقیقا مستقیم از در ورودی پرید تو حمام .

منم که طبق معمول تا دیر وقت درگیر بودم .این هفته ماموریت دارم برا جنوب سنجد میزارم پیش دوستم ولی خوب باز استرس من شروع شده و هرروز میگم الهی بمیرم بچم چه جور یک روز نبودم رو تحمل کنه

همکارم بچه دومش دنیا اومده بچه اول پسر بود بهش میگم مبارک باشه گفت دوست داشتم دومی هم پسر باشه گفتم تیم فوتبال مگه!!!!! شیرینی اورده بود ولی من خوشحالی خاصی رو در چهره اش نمیدیدم عملا دلم شکست میخواستم خفش کنم اینم از مهندس مملکت .

از یک سال پیش یک مریض دارم که خوب الان حالش بهتره و هراز گاهی مشکلی داره زنگ میزنه . دیشب زنگ زد که میخوام برا دوشنبه بیام پیشت گفتم نیستم .اگر سقوط نکرد هواپیما 4 شنبه میبینمت .اگرم سقوط کرد بگرد دکتر پیدا کن .یهو گفت اگه بمیری منخودم رو میکشم عکس العمل ناخوداگاهش برام عجیب بود.... نکته قابل توجه اینکه خانم هست و من اصلا باهاش صمیمی نیستم هرچند سعی کردم تو شرایط بحرانی کنارش باشم ولی این ابراز احساساتشش عجیب بود گفت همه چیز رو بهت میگم هیچ کس نیست من بتونم باهاش مثل تو حرف بزنم

هرروز عمری است که از ما میگذره و دیگه برنمیگرده .میدونم باید برای تمام روزهای رفته و اینده ام خداروشکر کنم .چه کنم که من بنده ناسپاس خدایی هستم که همیشه لطف داره بهم خدایا ممنونم بابت همه چیز خدا یا ممنون

نظرات 6 + ارسال نظر
محمد یکشنبه 3 اردیبهشت 1396 ساعت 11:36

سلام 2 تا ذختر دارم 15 و5 ساله سومی هم شاید دختره وتوراهه .... دوستشان دارم ....اسم خانومم رو گذتشتم کاترین دختر زا مگه بده ؟؟ خیلیم قشنگه.....
حالا شما یک روز بچه راگذاشتی پیش دوستتان نمیفهمم چرا باید نگران باشید؟؟؟ مگه قراره شب وروز باهم قاطی بشن که ناراحتید ؟؟؟کاش تمام مشکلات اینطوری بود...

سلام دوست عزیز خدا نگه داره براتون دخترهای گلتون رو ..من که منکر این نیستم دختر نعمت و رحمت خونه هست . در مورد بچه هم خوب وقتی ادم میره ماموریت نگران نزدیک بچه نیستی یک شهر دیگه با چند هزار کیلومتر فاصله .من یک مادرم و فقط نگرانم همین

اعظم 46 شنبه 2 اردیبهشت 1396 ساعت 20:25

سلام خوشبحالت اینقدر خاطر خواه داری که حاضران فدات بشن بخاطرت بمیرن

ایام به کام خوش باشی الحق دوستان خوبی داری که تو سختی ها بهت کمک می کنن مثل همین نگه داشتن سنجد

اره میبین توروخدا این مردن ها کشته من رو

غریبه شنبه 2 اردیبهشت 1396 ساعت 19:21

سلام
بچگی ما با خاک بازی گل بازی بدو بدو و کشتی جنگ و دعوا به اتمام رسید بعد خاک بازی حمامی نبود که بپریم در عوض یک حوض بزرگ که می پریدیم داخلش اونم نه یکی دو تا پسر بچه چهار تا
چه دوستهای خوبی داری والله سنجد هم ماشاالله بساز است این نوه ی ما که یک نیمروز پیش ما بود پدرمان را در آورد از بس غر زد و گریه کرد
انشاالله سلامت برویم و برگردی
در مورد آن بیمار خب او احساس صمیمیت می کند تو ذوقش نزن

سلام . اره منم یادمه بچگی همیشه میپریدیم خاک بازی و اخر شبم دستو رو شسته میرفتیم خونه لباس هامون هم میتکوندیم الان ولی بچهها همچین جنبه ای ندارند
سنجد شدیدا اجتماعی هست شما نوه تون رو بزارید مهد کودک بعد مدتی دیگه با همه دوست میشه رو روابط بچه ها مهد خیلی موثره
از این صمیمیت ها گاهی میترسم

طلا شنبه 2 اردیبهشت 1396 ساعت 17:22 http://tala1358.blogfa.com

سلام سانیاجان شماواقعامادر مهربان وزحمتکشی هستی ایشالا سایت همیشه رو سرگلپسرت باشه
ولی ای کاش کمترپیش این واون بذاریش میدونم که شرایطت سخته امامشکلات مالی رومیشه تحمل کرد ولی این نبودنات....
ایشالاکمی بزرگترشداونوقت جدی ترکارکن
راستی عزیزم یه سوال پسربزرگ من که 13سالش تموم شده خیلیییی لاغره باباشم اینجوری بوده بنظرشماچی بهش بدم کمی جون بگیره
البته نمیخام مزاحم وقتت بشم اگه مایل بودی راهنماییم کن

سلام عزیزم .ممنون از لطف و راهنمایین . عزیزم من خیلی این ور اون ور نمیزارم ولی خوب ماموریت های کاری تو هرشغلی پیش میاد و من نمیتونم منکر بشم حتی اگر تنها هم نبودم باز هم ماموریت باید میرفتم . روزهایی که صبح میرم تا شب برمیگردم رو میزارم پیش یکی از دوستان بالای یک روز رو با خودم میبرمش این قانون استخدام من بوده ...عزیزم یک پست کامل برای لاغری و چاقی مینویسم فقط برا راهنمایی چون متقاضی زیاد داره این دو موضوع

نیلو شنبه 2 اردیبهشت 1396 ساعت 14:47

یعنی چون دختر بوده . ناراجت شده
بی لیاقت

گویا . واقعا هم بی لیاقت برا یک دقیقه اش هست

زیبا شنبه 2 اردیبهشت 1396 ساعت 14:19 http://roozmaregi40.persianblog.ir/

خدا بهت قوت بده سانیا جان. ما چه کنیم بتونیم مریضشما بشیم ؟

ممنون عزیزم خدا نکنه مریض بشی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.