اخر هفته ها برخلاف دیگران برای من استراحت نیست بدو بدو و باقیمانده کارهای بقیه روزهاست که جمع میشه با کارهای روتین و این وسط مریض داشتن یهویی هم بهش اضافه میشه پنج شنبه به کلاس و بیمارستان و کلینیک گذاشت جمعه هم همین طور البته کلینیک نبود دیگه .عصرش هم یکی از اشناها که نمیاد کلینیک زنگ زد اومد خونه خوب اومدن و رفتن و...شد دیر وقت که بعد رفتنشون من پریدم سنجد خوابوندم و بدو کارهام انجام دادم و خوب این موضوع تا حدود 1-2 همیشه ادامه داره . بعدم شنبه و باز سرکار . دیروز بعد از محل کارم دیگه خونه نرفتیم با سنجد رفتیم خونه دوستم که شوهرش عمل کرده بود و خوب مهمون داشت موندم یکم کمک کردم و تا اومدیم خونه اخر شب شد .
دیشب متاسفانه فهمیدم این حالت طلبکاری دوستم به بقیه هم سرایت کرده و با مادرش که از شهرستان اومده بود هم کلی دعوا کرد و طلبکارش شد بنده خدا مادرش دیگه اعصابش خورد بود . چند بار به دوستم تذکر دادم و اخرش از دل مادرش در اوردم ولی بردمش تو اتاق و بهش گفتم نگاه کن داری همه رواز دست میدی .
باز طلبکار گفت چرا دوروزه نیومدی خونه ما .گفتم عزیزم من هم کار دارم و خسته میشم پس نباید گلایه کنی من هیچی مادرت رو هواش داشته باش دل نازک شده و......
دوست نداشتم ببینم با مادرش این قدر بد حرف میزنه اعصابم خورد شده بود اخر شب خداحافظی کردیم و اومدم خونه سنجدک خوابید و من فکر کردم والبته این گروههای تلگرامی که نمیذاره ما بخوابیم....خودم هم کم خواب امروز سرکار اومدم از خدای مهربون میخوام کمکم کنه مثل همیشه گفتم تصمیمات عجیب دارم و میخوام یک پاکسازی کنم دارم انجام میدم ...
خدای تو دانی و توانی بر ما قدرت دانستن نمیدهی ولی توانی ده که بمانیم برسر مشکلات و جا نزنیم
خدایا شکرت ممنونم و منتظر یاری سبزت مثل همیشه هستم
من نمیذارم شما بخوابی؟!
واقعا که
خخخ من که میدونم . اره دیگه بس سرو صدامیکنید . ولی نه ماجرا مربوط به همه گروهها بود
سلام یک زمان و روز انتخاب کن برای ویزیت بیماران در منزل
تا به کارت هم برسی در ضمن بعضی ها که حوصله شون سر می رود آنجا نیایند تلپ بشوند و وقت بگذرانند
سلام .من خیلی خونه نیستم اینها هم اشنا میان و متاسفانه اون موضوع تلپ شدن پا برجاست
به به
ببین کی اومده اینجا
خانم سانیا مشغله ها باید کم و کمتر بشه. انقدر درگیری و اصطکاک نهایتا آدمو از بین میبره.
واقعا هم ببینید کی اومده به به جناب چوپان ....از این طرفها ...
چاره ای نیست من عادت دارم به این همه سرشلوغی
گروه که خواب و خورد و خوراک رو میگیره گمونم
خیر در راهت عزیزم
بدجورهم میگیره ها