i am خسته خیلی

خستم شدید ها .من نمیدونم این خستگی من چرا تموم نمیشه ..البته خوب برا کسی که تمام اخر هفته هم یا کلاس یا درس یا سرکار طبیعی هست من از خودم توقع دارم هرکار میکنم بکنم ولی خسته نشم

دوشنبه باز هم ماموریت داشتم باز هم سفر یک روزه و باز هم مکلات عدیده .به اجبار سنجد رو باید میبردم خونه دوست گرامی .شب بیرون بودند اونها منم گفتم میمونم خونه بعد اخر شب سرراه بیاین من رو هم ببرید کلینیک بودم تا 9 بعدم اومدم خونه شام سنجد رو دادم و کارهام کردم دیروقت اومدن دنبالم سنجد رو خواب بغل کردم بردم اونجا خوابید خودم هم فرصتی نشد بخوابم ..

بیدار شدم رفتم فرودگاه و باز ماجراهای ما شروع شد اونجا هم تمام مدت سرجلسه بودم مغزم پوکید

بچه دوستم مریض ویروس شده بوبد صبح که به من گفت گفتم سنجد بفرست مهد بزار هم نگیره هم به بچت برسی که اونم فرستاد مهد و سنجدک موند مهد و عصر شوهرش برده بود خونه مادرش از ترس اینکه مریض نشند هرکدوم یک طرف درمیرند .اما مریضی اون طفل معصوم هم از کس دیگه بود .من خودم به مخض مریضی خودم یا سنجد سریع میرم تو قرنطینه و بیرون نمیام که دیگران رو مریض نکنیم چون واقعا سخته بچه مریض بشه

اخر شب اومدیم خونه کلی کار داشتم سنجد خوابید و من مشغول کارهای خونه شدم و بعدم زبان خوندم امتحان دارم هم دانشگاه هم زبان اونوقت هیچی نخوندم تو عالم خواب بودم گوشیم زنگ خورد یکی از دوستان با تعجب گفت سانی خوابی .منم گفتم سانی و زهرمار اخه دیونه الان وقت زنگزدن گفت اخه هیج وقت الان خواب نبودی .دیدم راست میگه همیشه مثل جغد بیدارم خو

موهام رو کوتاه کردم از ته کاملا دلیلش شخصی و جهت سلامتی بود نه عاشقی نه چیزی ولی راضیم فقط مشکلم اینه من اهل مرتب سازی نیستم و خوب زیر مغنعه جلوش خوب نمیشه

اخر هفته عروسی دعوتم گرگان نمیدونم برم یا نرم دوست دارم برم ولی مشکل بسی بسیار هست

الانم نشستم سرکار دارم فکر میکنم چه باید کرد و چه نکرد تا این خستگی جبران بشه

امید دارم تا اخر هفته ببینم چی میشه

نظرات 10 + ارسال نظر
سیمرغ سه‌شنبه 9 خرداد 1396 ساعت 10:21

سلام

عوضش عروسی خوش گذشت... من از عکسا فهمیدم

سلام .عزیزمی اره واقعا خوش گذشت جات خالی

دانیال دوشنبه 8 خرداد 1396 ساعت 10:50

شما با موهای تراشده رفتید عروسی

بله در معیت یک زن با موهای کوتاه

مریم یکشنبه 7 خرداد 1396 ساعت 13:48 http://delnevashtehae1moj.mihanblog.com

خیلی به خودت فشار میاری البته چار ه ای نیست ولی مطمن باش نتیجه کارتو با به بار نشستن پسر گلت خواهی دید

انشالله توکل به خدا اسمش برام انرژی میاره

مه سو جمعه 5 خرداد 1396 ساعت 16:25 http://mahso.persianblog.ir

حالا عروسی رو رفتی یا نه بانو؟!!!
نه خسته....

بلی رفتیم عروسی جاتون خالی ترکوندیم

اعظم 46 چهارشنبه 3 خرداد 1396 ساعت 21:25

خدا بهت صبر قدرت وسلامتی بده
البته گفتند بهترین تفریح کاره البته نه اینقدر کار زیاد یه وقت دچار مشکل نشی عزیزم

کاش نزدیک بودیم

ممنون عزیزم توکل به خدا چاره نیست گاهی
ممنونم همیشه لطف داری بهم

نازلی چهارشنبه 3 خرداد 1396 ساعت 13:04

پاشو چمدون ببند و بیا پیش من
بیخیال همه کار و دردسر و همه چی

اخ اخ که گفتی چمدون و کردی کبابم کاش فرصت خوبی باششه.....

محمد چهارشنبه 3 خرداد 1396 ساعت 10:32

سلام شما تنها نیستی من هم همینطورم .چیزی بنام اوقات فراغت ندارم چهارشنبه بعد ظهر که می شه از خانواده ام خداحافظی می کنم میرم در شهری حومه تهران وتا جمعه دیر وقت اونجا کار می کنم .وتازه شنبه اول وقت تواداره حاضز می شم و باور نمی کنید خستگیم را در کارکردن در اداره در می کنم. دوباره اخره هفته روز از نو وروزی از نو جالبش اینجاست که خانواده ام علاقه ای به تفریح تدارن و میشه از دستشون در رفت!!!!همه ی اینها برای پول نیست گاهی واقعا چیزی توش نیست ولی من ادمی نیستم توی خانه بخوابم.....باور نمی کنی سانیا جانم یک کارواش راه انداختم حومه تهران کسی نیست توش کار کنه الان روزها درش بسته وکسی را پیدا نمی کنم ...تازه میگن جوانها بیکارن ....متاسفانه کارهست کارکن درست حسابی نیست ....به هرکسی می گم فرار می کنه کار کنه!!!!!

خوب در اینکه همه درگیرند حرفی نیستنش . ولی گاهی ما ها زیاد سرمون رو شلوغ میکنیم .نسل جدید خیلی تن پرور شدن منم چندتا کار پیشنهاد دادم ولی گفتن سخته قبول نمیکنیم

غریبه چهارشنبه 3 خرداد 1396 ساعت 10:27

سلام بر خانم دکتر قوی بنیه
خب این همه کار و درس و جلسه و سر و کله زدن با بیمار ها و سنجد برای آدم نای نمی گذارد به قول معروف فیل را از پای در می آورد چه برسد به یک خانم
بد نیست آخر هفته به گرگان بروی چون ماه مبارک نزدیک و محدودیت در همه ی برنامه ها هست

سلام فکر کنم فیل بیچاره بازنشست شده من رو جاش گذاشتند . اره سعی دارم گرگان رو برم اگربتونم که خوبه

دانیال چهارشنبه 3 خرداد 1396 ساعت 07:55

می شه یک عکس پسرونه از خودت بذاری

نچ . راه نداره مثل تمام مردهای دوروبرتون شدم

خورشید سه‌شنبه 2 خرداد 1396 ساعت 22:10 http://khorshidd.blogsky.com

آخی بیچاره سنجد چقدر این بچه صبوره. واقعا شاید وقتی جایی میزاریش بهش حتی خوش نگذره، به جای عروسی بشین کنار سنجد بدون دقدقه بدون کار لطفا

گاه چاره نداریم مجبورم برا ماموریت ها بزارمش
نه عروسی رفتن بیشتر برا روحیه خودش هست اونجا بهش خوش میگذره اساسی چون هم سن داره وگرنه من اعصاب عروسی رفتنم کجا بود

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.