من اومدم حالا نه که فکر کنید قبراق و شاد و سرحال ها نه . یکم کج و معوج و زارو مریض ...
روز یک شنبه که گفتم رفتم خونه تا شب فقط خوابیدم بعدم بیدار شدم از سرگیجه خودم رو تقویت کردم که البته باز هم حالم خوب نشد .و خوب روز دوشنبه رو تصمیم گرفتم بمونم خونه و استراحت کنم چون میدونستم با اون حال نزار برم خودم ضایع میشم و باید برگردم ...دوشنبه رو موندم خونه .البته چه خونه موندنی ساعت 11 یکی از دوستان زنگ زد چند تا کار داشت بعد گفت امروز جایی کار نداری .. گفتم چرا حالا امروز که خونه ام میخوام برم دنبال کارهای وزارت و .. که گفت بیا بریم ..رفتیم وزارت که مسئول مربوط به کار من ندیدیم و بعدم رفتیم من یک سری موارد برای داروها میخواستم خریدم و یکی دوتا کار پستی انجام دادم . بعدش واسه یک پروژه که من واسطه شدم ..زنگ زدند اگه میتونی بیا پروژه که ببینیم چکار میشه کرد اینجوری بود که من مجبور شدم تا خارج شهر تقریبا برم ...البته تهران والا خارج شهرش کجا بود ها بوخودا... بعد هم عصر اومدم خونه خوب دوستم رو نگه داشتم این یک هفته و خیالم از بابت سنجد راحت بود. اومدم خونه و مشغول ساخت دارو ورسیدگی به سنجد شدم که تو این مریضی حسابی لوس شده و تا میبینه توجه نمیکنم میگه مامان دل دردم ...
بعد یک دوستم که مشکلی داشت و قبلا با شوهرش اومده بود پیشم (باردار نمی شدند) البته به واسطه دوستم هست ها . یعنی ایشون دوست مستقیم من نیست . بعد من قبل عید بهش دارو دادم ...یکم هم سربه سرشون گذاشتم که تو اردیبهشت هم با خبر نی نی بیاین پیشم ...بعد اینها الان باردار بودند ...مشکل از شوهرش بود و من فقط تقویت کننده دادم اون موقع هم مرامی گفتم حالا بچه دار شدین شیرینی توپ میگیرم ازتون و الان چیزی نمی خواد بدین به من...
بله روز 5 اردیبهشت جواب ازمایش خانم بعد 6-7 سال مثبت شده و اینها اومدند خونه ما دیشب وقتی گفت میایم پیشت کار دارم باهات با خودم گفتم لابد جوا ب نداده میخوان بیان یک داروی دیگه بگیرند . داشتم نگاه میکردم تو دفترم که چی دادم بهشون و چی ندادم ..
بعد دیدم ای بابا من همه تلاشم کردم دیگه الان چه غلطی بکنم .. گفتم لابد خدا نخواسته دیگه حقیقتش زیادی دپرس بودم . اومدند دیدم شیرین ی اوردندواسمون و جفتشون نیغشون بازه و گفتند ای بابا مریضی گفتم اره من و سنجد مریضیم . البته ویروس مون خوب شده دیگه ناقل نیستیم . یهو جفتشون گفتند خدا رو شکر وگرنه باید در میرفتیم . دیدم خانم اشک ش اومد که سانیا یک خبر داریم برات اساسی حالا من با دهن باز مات به رفتار این دوتا نگاه میکردم که دیدم شوهرش جواب ازمایش رو داد دستم ...هیچی دیگه جواب ازمایش دیدن من برابر بود با باز شدن دهن من به اندازه غار علیصدر .. یعنی دقیقا اینجوری بعد یک سری اصوات نامفهوم از دهنم در میومد خودم نمی دونستم چی میگم.....بله این دو صاحب فرزند شده بودند . البته من معتقدم اول خدا خواسته بود بعدم دلیل دومشون این بود که خودشون هم تلاش کردند رژیم رعایت کردند و..... و الان انگار یک ماه و اندی هست یک فسقل تو شکم خانم ..
حالا از شیرینی شون بگم که زیادی شیرین بود ..منظورم جعبه شیرینی نیست ها....بله از اونجایی دوست من میدونست که من قطعا بعد شنیدن جواب ازمایش مثبت نمیگم خوب به من چیزی بدین . شوهرش تو بازار هست و با میل خودشون یک نیم ست خیلی خوشگل طلا واسم اورده بودند...حالا لبخند گله گشاد من موقع تعارف کردن دیدنی بود . بله بنده صاحب نیم ست خیلی خوشگلی شدم که دستشون درد نکنه . فکر کنم رفته بودند از این خارج از رحم ها کار کرده بودند هزینه دکترشون کمتر درمیومد ....
الان از دیشب من باید حالم خوب باشه بالتبع ولی خوب نیست هنوز ضعف دارم و سرگیجه و... کاش این هفته به انتها میرسید من میخوابیدم و همه مریضی ها تموم میشد .....
کلاس های دانشگاه خدارو شکر این هفته تعطیل شد وگرنه با این حال و روز و وضعیت مرخصی دقیقا چ یبه سرم میریختم خدا داند
البته باز هم خدارو شکر که میتونم سرکارم بیام کاری هست که انجام بدم بازهم خدارو شکر که روزهای خوبی در پیش هست و ... خدایا به اندازه یک دنیا شکرت میکنم .
میدونم من کم صبرم ها میدونم زود میبرم ولی تو حواست هست به من به سنجد به همه چیز خدایا شکرت که اینقدر مهربونی خدایا شکرت که اینقدر لطف داری به من ...
خانوم شیرینی نیم ستم اضافه شد به طلبات
راستی
شما دارویی برای درمان بدجنسی هم دارید ؟!
بله بنده شیرینی نیم ست رو قبول دارم . اگه داروی بدجنسی رو داشتم حتما واست تجویز میکردم ها
بابا سانیا تو خیلی کارت درسته فکر نمیکردم در این حد اوستا باشی
دیگه پس باید حسابی ماهر شده باشی تو این کار
خوبه که بعضی آدما به فکر درمان خودشون هستن
قربون شما اوستایی از خودتون عزیزم .....واقعا خیلی خوبه ادم به فکر خودش باشه ما که نیسیتیم ..
خیلی خیلی خوشحال شدم
به داشتن شما بین خودمون افتخار میکنیم ...
خدا کنه گره همه ی مشکلات بشری به دست با کفایت افرادی چون شما باز بشه ...
امیدوارم همینطور که دل این زوج جوان رو شاد کردی خداوند دل شمارو هم شاد کنه
دستت طلا همشیره ...
ما جمعیت کشور گلپونه ها
مرسی ممنون از لطفتون عمو بهمن شما همیشه به من لطف بسیار دارین. وجود شما و گل پونه ها افتخاره برا ی من
بهترتری؟
قربونت بهترم عزیزم
سلام آفرین خانم دکتر دستت خوبه با این پستت مشتری ها زیاد می شه (ان شا الله )
راستی اگه آقایی اسپرم ش در حد صفر باشه بازم امیدی هست؟
سلام عزیزم . اخ اخ من اینجا نمی خوام تبلیغات کنم که .قرار بود سایت بزنم وبم شد تبلیغ ..
برای اسپرم صفر هم دارو داریم توکل به خدا اولش هست بعد دارو ولی امکان پذیره غیر ممکن نیست
سلام
ایول سانیا .دستت درست.واقعا واسه اون اقا وخانم خوشحال شدم.شیرینیت هم مبارک باشه
سلام ممنون عزیزم لطف داری
خدارو شکر که واسطه ی شادی آدمها میشی بواسطه ی علمی که آموختی...
خدا حفظت کنه رفیق و اون نیم ست و تمام ست های آینده نوش جانت و گوارای وجودت
ممنون از لطفتون سهیلا جونم .مرسی انشالله تمام ست های اینده عزیزم برای شما هم انشالله
سلام
خدا را شکر دستت سبک است دارو که درست می کنی چاشنی اش حمد شفا باشد با آیه الکرسی ان شاالله همه ی مریض هات شفا پیدا بکنند و برایت ست کامل بیاورند
همین سپاسگزاری از خداوند باعث رونق بازار و کسب و کارت می شود
سلام ممنون از لطفتون . اره من معتقدم تو هرکاری وقتی رو بیاری به خدا و از خودش کمک بخواه یخودش هم کمکت میکنه . توکل به خدا داریم
واااای چه خوب
خداروشکر که مشکلشون رفع شد
شیرینیشم نووووش حلالت
خدارو شکر واقعا . مرسی عزیزم
نیم ستت مبارک خانم:)
نی نی ما هم امیدوارم سر و کله اش پیدا بشه:)
مرسی عزیزم انشالله به زودی زود پیداش میشه