میرم به جنگ

خیلی وقته ننوشتم یعنی راستش نوشتن نداشتم خستم 

وضعیت خوابم به هم ریخته بهم ریختگی افتصاحی داره 

چون شبها تاصبح نمی‌توانم چند شبی کار کردم ولی بعد دیدم فایده نداره در مجموع هر دوروز سه روزی از خستگی چند ساعتی رو بیهوش میشم و بعد دوباره زندگی ادامه داره 

حدس خودم فشارهای عصبی هست که باهام اینکارو کرده و نمیگذاره بخوابم و این بی‌خوابی وا از نطر جسمی و روانی اذیتم میکنه 

اما واقعا خواب ندارم 

تعطیلات تمام شده بچه ها مدرسه می‌روند من کارهای دانشگاه میکنم و برادرزاده هم متاسفانه ابله مرغان گرقته بود که طی دو هفته تعطیلات ما کلا خونه نشین شدیم چون گناه داشته بزاریم و بریم 

بچه ها همه ابله مرغان گرفتند و خداروشکر فقط یک نفر مبتلا شد همچنان زندگی با کار آنلاین میچرخه 

مردک هربار تهدید و ... و از خمه حالب تر دیگه تهدید هاش به این رسیده زن میگیرم و قیافه پوکر فیس من 

تنها چیزی من و بچه ها رو داره آزار یمده خاطرات گذشته هست که هرموصوعی رو برامون کوفت کزده بود و ادامه داره 

مثلا توی آسانسور بچه ها حدا حدا وایمیستن چرا چون بارها مردک توی آسانسور کتک کاری کرده بود 

امشب یادمون اومد و اعصصاب و روح وروانمون به هم ریخت 

من رو تهدید کزد بچه ها میگیرم لزت میدونم نمیتونه بگیره اما دیگه زدم سیم آخر و به وکیل زنگ زدم تو کشوری که هست و گفتم یمخوام شکایت کنم و طبق قانون ترکیه چون عقد ترکی داشتم نفقه و تضمینات و ولایت بچه هام بگیرم 

وکیل هم گفت  میتونی  و برات میگیرم 

مدارک رو فرستادم واقعا نمیخواستم دنیال این چیزها باشم اما زیادی مردک پررو شده بود و هی تحقیر می‌کرد و توهین بهم منم خواستم کاری کنم یادش نره اونجوری هام فکر میکنه احمق نیستم 

امید وارم وکیل بتونه قشنگ سرویسش کنا چون مثل ایران نیست میتونی سرویس کنی طرف رو 

و من در انتظارم و دیدن قیافه اش واقعا جالبه

خستگی های شیرین

درسته این روزها خیلی خستم اما خداروشکر میکنم که توان مقابله تا الان رو داشتم 

تو این مدت تونستم مدرسه سنجد تسویه کنم ، خوب کشور مسلمان نیست و نزدیک سال نو و همچینن کریسمس و یک جورهایی باید بگم امسال من اولین بار کریسمس با کشور رو دیدم توی ترکیه و بقیه جاها نزدیک ایران بود و البته کشور مسلمان نشین و این همه شور و شوق نیود برای کریسمس و البته هزینه هم گذاشتن رو دستم 

برای کریسمس کلی برنامه عکاسی  توی مدرسه فرفری و چشم دکمه هست که هر کدوم لباس مجزا میخواد 

دوشنبه از صبح درگیر کار اداری بودم و بعد برای تم بچه ها دنبال لباس 

شب ساعت ۸.نیم رسیدم خونه یهو مسیج دادن که فرفری برای فردا عکاسی داره و باید سه سری لباس مجلسی داشته باشه کمد چک کردم یک دونه هم مرتب نبود 

راا افتادم و خوب اینجا سرد و با همه این کریسمس و... باز هم مراکز خرید زود میبندن و من به زور ساعت ۱۰ تونستم فقط سه سری لباس بردارم و بیام از طرفی جابجایی پول داشتم و رفتم یورو  گرفتم و بعدش متاسفانه تلفنم خاموش شد ساعت ۱۱ شب هوای سرد زیر صفر  درجه مجبور شدم پیاده برم تا موجود زنده پیدا کنم و در نهایت یک آقایی لطفا کردن و با تلفن خودش برام تاکسی گرفت و رسیدم خونه دقیقا ۲۴ ساعت تمام تنم یخ بود 

دیروز و امروز هم دنبال لباس برای فردا که مراسم بابا نوئل بچه ها مرتب باشن و البته این وسط داشته برادر زاده و کار بانکی تووم و ای دی کارت سنجد و ... رو هم انجام دادم 

خداروشکر که توان مبارزه و استقامت داده 

مردک هم از دور فقط پارس میکنه ندیدا من حتی جواب سلام توی تلفن ها نمیدم 

یلدا خیلی خوب بود خوشبختانه پول اومد دستم و تونستم سب یلدا رو برای بچه ها به خوبی بگیرم 

دوستم از کشور دیگه سورپرایز کرد کیکی فرستاد و کادو نقدی که خدا خیرش بده 

دیگه این ماه باید بعد اجاره برم برای پول دانشگاه خودم که توکل به خدا دارم درست بشه 

مردک وسط تمام تنها هاش فقط دنبال تحقیر من هست واقعا دلیلش رو نمیدونم