نبودن من

روزهای شلوغ من رسیده ،اونقدرشلوغ که صبح و شب رو به هم میدوزم من نگرانم مثل همیشه  ولی دلیل تمیشه یادم بره خدایی هست که حواسش به منه .و خودش به زمان خودش سنگها و سنگلاخ های مسیر رو کتار میزاره  من دست رو دست نمیزارم .تلاشم رو میکنم ومیدونم از بارگاه رحمتش نامید بیرون نمیام 

خدایا طی یک هفته معجزه ات رو دیدم اینکه دسا گرفتی و با کرامتت همه چیز رو جلو بردی خدایا ممتونم برای همه چیز

امروز برا یک سری کارهای اداری بیرونم  واقعا کشش و اعصاب ندارم اما تمام سازمانها دست به دست هم دادن منو دق بدن امروز و من تو بانک نشستم و دست به دعا برداشتم که کمی مسایل حل بشه .توان من کم شده یا مسایل پیچیده 

خدایا منتظر نقطه سر خطم  خودت به نیکی برسون 

ممکنه تا مدتی نتویسم  اومدم بگم و عذرخواهی کنم .من خوبم ولی سامان ندارهراین سر و کار و زندگی بزارم اروم بشه ووبعد سامانی بدم بهش اونوقت حرفهای زیلدی دارم 

برای من دعا کتید محتاج دعا هستم محتاج ،دعاهای پاک برای روشن شدن مسیرم 

میدونم خدای مهربون صدای همه رو میشنوه 

برای نبودنم ببخشید رسم ادب بود عنوان بشه 

یا حق

این حکایت بسی ، بسیار از درون من است

روزهای من داره میگزره با یک تندی خاص با تندی که خودمم موندم توش، من به هیچ کارم نمیرسم من حیران تر از اینم که باشم 

هزار کار نکرده و هزار راه نرفته دارم که هرکدوم میشه مثنوی هفتاد من تو اجمال بگم 

سروکله راهی پیدا شده تهدیدو ....هرووزم بیشتر ازار دهنده هست و من فعلا سکوت کردم و حتی یک جاهایی راه اومد تا فعلا این اتش شعله ور خاموش بشه 

از سفر اومدن  اونم از سرزمین پدری همیشه دو هفته درگیری شدید بین من و سنجد داره ، ارنم به خاطر اینکه ازادی های بیش از انذازه به سنجد میدن و متاسفانه کلیه اصول تربیتی زیر سوال میره خیلی وقتها تعجب میکنم از این همه نابسامانی اونم فقط تو یک هفته که سنجد با دیگران هست .این موضوع اونقدر فرسایش داره که جنگ دو هفته ای من و سنجد گاهی به یک ماه اعصاب خوردی من میرسه  قطعا توان گزشته رو در صبوری ندارم و جدیدا هم قاطعیت برخوردم با سنجد زیاد شده .هرچی کوتاه اومدن میشه باجگیری و چیزی که من متنفرم ازش 

به هر حال سنجد برگشت به حالت قدیم خودش و فعلا مسالمت امیز کتار اومدیم .پسرک من دیگه فهمیده از مادر احساساتیش چیزی نمونده گاهی تعجب میکنه  به خودم قول دادم این روزها بگزره باز هم بشم مادر عاشق و انغطاف پزیر اما الان شرایط اجازه انغطاف رو بهم نمیده 

وضعیت مالی همچنان نابسامان کلی کلاس و درس دارم که باید هزینه هاشون بدم کلی کار و من موندم اندر خم یک کوچه 

و تو تموم اینها میدونم معجزه ای زیبا منتظرمه و میدونم این معجزه رو مدیون دعای شما دوستات عزیزم هست  

من منتظر معجزه هستم و میدونم به زودی وقوعش رو میبینم 

برای من دعا کتید برای روزهای سختم برام صبر بخواهید 

خدای مهربون من شکر میکنم برای همه چیز برای اینکه تو اخرین لحظات که دارم غرق در خودم میشم دستم رو میگیری و میگی سانیا اروم باش خدایا دستت رو دارم حس میکنم 

خدای مهربون من ممنونم برای همه چیز برای لحظه های زیبایی که خلق میکنی خدایا شکرت 

خدایا منتظرمعجزه و کرامتت هستم .خدایا 

خدای من بشنو

دلم ارامش میخواد یک ارامش واقعی .کاش میتونستم داشته باشم .کاش یک جایی همه چیز قفل میشد میگفتند نقطه سر خط 

من تو این روزهام اونقدر درگیرم که خودم رو هم دارم فراموش مبکنم استرس تو زندگیم داره تمومم میکته امید به خدا دارم و بس .

توکل به خودش دارم دست و پام میلرزه هرروز از روزهای اتی 

خدایا نمیدونم کجای زندگیم اشتباه کردم که لیاقتم اینقدر سختی هست اینقدر به هم ریختگی ...خدایا کجای دنیات همچین چیزی نوشته نمیدونم .خدای من خدای مهربون من من غول چراغ جادو نیستم  نمیتونم همه چیز رو درست کنم  اصلا توان ندارم .ازت میخوام دستهام بگیری به همون کرامت همیشگیت له همون کرامت که من معجزه ها دیدم خدای من