امروز سالگرد مادرم بود
۱۵ سال گذشت بغض من اما تمام نمیشه در تمام این این سالها هرشب بالشتم خیس بوده و اشک ریختم
چند روز پیش مردک کلی زنگ زد و ... که آره برای من دعوتنامه بگیر برم یک کشور دیگه منم اولش جواب ندادم اما از اونجایی واقعا سه پیچ هست .مجبور شدم دعوتنامه گرفتم و چون دعوتنامه رو طرف یک جورهایی آشنایی بود داد برا اینکه خوش بحال این نشه منم هزینه زدم پاش
دیگه بلیط گرفت و رفت کشور ی که زبونش بلد بود ، از وقتی رسید مغز من خورد که آره اینجا جاش خوب نیست و ...
در هر صورت دوروز پیش تماس گرفت بیاید اینجا پیش من منم گفتم باور نداری ما نمیخواهیم و ... هیچی دیگه شروع کرد به فحاشی و توهین تهمت و تهدید منم تمام حرفهاش ضبط کردم. روز بعدش دوباره از خواب بیدار شده تماس گرفته و انگار نه انگار اتفاقی افتاده میگم تماس نه که یک بار نه هزار بار تماس میگیره من مجبوری یکی رو جوآب میدم
دیشب دوباره شروع کرد به فحاشی و تهدید واقعا از خودم بدممیاد چقدر زبون و حقیرم که این آدم اجازه میده همچین کارهایی بامن بکنه
توان نداشتم تلفن قطع کردم
امروز جایی قرار داشتیم و بعدش با دوستم رفتیم برای سنجد و چشم دکمه تخت بگیرم چون تخت اتاق اونها یک تخت یک نفره فلزی بود که از زیرش میومد بیرون و میشد دونفره هر شب صدا یمداد و امنیت نداشت برای بچه ها
قیمت تخت دوطبقه چوبی خیلی بالا بود و از طرفی من از اینترنت مرکز خرید رو پیدا کردم و تماس گرفتیم قیمت فلزی بد نبود منم گفتم دل بزنم به دریا
رفتیم و اتفاقا تخت چوبی دوطبقه تونستیم پیدا کنیم با قیمت خیلی عالی باورم نمیشد و خوب همین یکی رو تخفیف زده بودن گرفتم و هزینه حساب کردم اومدم طبقه پایین و چشمم به پاف های خوشگل خورد و دوتا گرفتم و گذاشتم پیش تخت تا عصری بیارن
اومدم خونه و اتاق بچه ها تمیز کردم و دیدم ای دل غافل این تخت فلزی نمیشه از اتاق برد بیرون به صاحب خونه گفتم بیا ببر
عصری تخت رو آوردن نصب کردن و رفتن
خداروشکر بکم خونه شکل خونه گرفت
یکم اسباب بازی توی اف تونستم برا بچه ها بخرم، تخت برا پسرها و فرش برای سالن
خوشبختانه اف های خوبی بود
شب اومدم بشینم استراحت کنم مردک زنگ زد آره بلیط بگیر بیا این کشور من نیاز دارم بهت من غلط کردم من کاری باهات ندارم دیگه زندانی نمیکنم و ....
گفتم نه راه نداره تو هربار گفتی و اوضاع بدتر شده که بهتر نشده و در نهایت امر من بیا نیستم بعدم دوروزه هرچی فحش بوده دادی و هزار مدل زن رو با من مقایسه کردی الان از من چی میخواهی
من میدونم این ادم خود شیفته و نمیخواد باور کنه رهاش کردم نمیخواد باور کنه من رو از دست داده و به هر حربه ای متوسل میشه برا برگردوندن من غافل از اینکه من اینبار از همه چیز گذشتم
دید نمیشه تهدید کرد که رگم میزنم خودم میکشم منم گفتم بزن بکش زندگی خودت به من ربط نداره
گفت اره مجبور میشی جنازه بفرستی ایران گفتم به من ربطی نداره
این قبلا هم با قرص و... برای موندن من تهدید کرده بود
قطع کردم و تصویری زنگ زد و دیدم تیغ دستش گرفته منم همون جا تلفن بستم نتم خاموش کردم و اومدم چشم دکمه بخوابونم حقیقت اصلا دلم نمیسوزه حتی اگر بمیره چون آزارهایی به من داده با هیچ چیز نمیشه جبران کرد تروماهایی که من و بچه ها کشیدیم باور نکردنی
و الان با این تهدید ها بیشتر تروما داره برامون
خوشحالم از خودم که حداقل اینقدر رو حرف خودم موندم و خام نشدم و پا رو دلسوزی های همیشگی و مسخره گذاشتم
جالبه متوهم میگفت نه تو عاشق منی یعنی خود شیفته ای چون این ندیدم
فردا روز دیگری است و ماجرا ادامه دارد
با درود
خدا را شکر زندگی دارد روند عادی می گیرد
از آنجا می توانی اقدام برای جدا شدن کنی ؟
به نظر من جواب دادن بهش بی فایده است
والا نمیدونم هنوز پروسه جدایی از اینجا چطور هست من کلا تو مساله جدایی خیلی تنبل هستم و فعلا فقط دنبال آرامش خودم و بچه هام هستم و رو به روال کردن کارها و بعد اون سرم خلوت بشه داستان جدایی
آرد خودم هم میدونم بیفایده و خوشبختانه بعد جریان خودکشی مسخره اش مثل بقیه کارهاش فعلا که ازش خبری نیست
آفرین به تو،لطفا این مردک رو بلاک کن
والا وکیل نمیزاره میگه بلاک کنی یهو میری تو امپاس از هنه جا بلاک کردم فقط یک واتساپ نگاه داشتم
وگرنه خودم اصلا حوصله اینو ندارم کل کل کنم
واقعا خستم