کارهای درست میشن اما گاهی با تاخیر

مدارک مجدد دادم ترجمه  و قرار شد روزجمعه حاضر باشه صبح وقت داشتم برم اداره مهاجرت ببینم اقامتم اوکی شده یا نه ،صبح اول وقت زدم بیرون و رفتم اداره مهاجرت طبق معمول شلوغ بود و تظاهر طول کشید و البته برگه دادن تا برم برای کارتم از جای دیگه بگیرم منم رفتم دارالترجمه مدارک رو گرفتم بردم برای استادم الیته استاد گرامی رو صبح که رفتم اداره مهاجرت دیده بودمش و گفته بود سریع باید مدارک بیاری به قول خودش تو چرا همش گردنت بستی در اداره مهاجرت . و میدونست که با تاخیر می سم بالاخره با هر مصیبتی رسیدم و مدارک رو دادم و مجدد برگشتم رفتم به ساختمان شماره دو برای کارتم و اونجا دیگه همه کارها انجام دادم و قرار شد سنجد هم برای گرفتن کارت همرام بیاد البته دوهفته دیگه کارت ها میدن 

اومدم سرراه هم یکم خرید کردم و اتوبوس اشتباهی سوار شدم و شارژر لپ تاب رو عوض کردم و برای سنجد کیف مدرسه خریدم در نهایت نزدیک ده شب رسیدم خونه 

مردک شبش زنگ زد چرت و پرت گفت منم محل ندادم و خوابیدم 

روز شنبه صبحانه که خوردیم  ،برای بچه ها ساندویچ درست کردم و راهی دریاچه شدیم 

اتفاقا خیلی ها شنا میکردن ،البته دوستم که اونجارو بلد بود نگفته بود بهم و مائو و وسایل شنا نبرده بودم اما فرفری و چشم دکمه رفتن تو آب و بازی کردن تا شب حسابی بهشون خوش گذشت 

یک شنبه رو هم درگیر دوختن  روکش مبل بودم 

اول هفته رو شر ع کردم با کارهای زیاد و بدو بدو 

مردک هم  دنیال ویزا هست برای مجدد ترای کردن و اومدن اینجا 

فرفری و چشم دکمه میرن مدرسه  البته این هفته رو نصف روز سمرن از هفته بعد قراره فول تایم باشن 

روز دوشنبه بردم و دوساعت بعد آوردم خونه، متاسفانه از پولی که داشتم مبلغی رو به یک دوستم قرض دادم که اون گفت دوماهه پس میدم و یک دوست دیگه اینجا که گیر کردا یود یک روزه مبلغی رو گرفت و الان که نیاز دارم و حسابم بسته شده بازی در میاره برا پرداخت 

بهش گفتم اما پرداخت نکرد منم رفتم برا بچه ها با کلی حساب کتاب کیف و کفش خریدم و اومدم خونه کلی اعصابم خرابه 

ورودی مالی زیادی نداشتم حسابم بسته شده پولی دارم گیر کرده و این دونفر هم اصلا به روی خودشون نمیارن ،چندین بار گفتم و نشده 

مجدد روز بعد مدیر گفت فرفری کوچیک و باید اینجا بخوابه ملحفه می‌خواهیم و بطری آب و .. دوباره رفتم خرید از اینکه اینجور دستم تنگ شده عصبی ام ولی توب چاره ای نیست 

خداروشکر بچا هام سالم هستند خداروشکر خودم سالم هستم 

نتیجه دانشگاه هنوز مشخص‌ نشده وضعیت کاری هنوز مشخص نیست خیلی گیجم کارهای آنلاین ام  قفل شده مدتی 

توکل به خدا دارم که کمکم کنه و نجات بده 

خستم ولی پر تلاش 

نظرات 4 + ارسال نظر
فاطمه جمعه 30 شهریور 1403 ساعت 20:12

خدابهت قوت مضاعف بده خواهر
درکت میکنم تومملکت غریب ،بی پولم که باشی چقدرحس عدم امنیت داری.
ایشالله زود پول هات برمیگردن وخیالت راحت میشه

ممنون عزیزم
برام دعا کن ممنون از انرژی مثبت

z پنج‌شنبه 29 شهریور 1403 ساعت 08:44

انشالله همه چی درست می شه

توکل به خدا که غیر خودش کسی رو ندارم

باشماق پنج‌شنبه 29 شهریور 1403 ساعت 07:26

با درود
مثل اینکه روند اداری در دنیا یک جور است
قدیم ها می گفتند کفش آهنی باید پوشید
پدر همسرم می گفت پول را دو دستی می دهی باید با شکایت پس بگیری
چه قدر شما خوش قلب هستی که هوای دوست را هم داری
خدا کمکت کند تا حسابت باز شود
در غربت بی پولی از همه چیز سخت تر است
گرفتاری ها تمام می شود ولی خسته گی اش می ماند

سلام بله انگار روند اداری رو نافش رو با تاخیر بریدن
کفش آهنی پامون کردیم خدا کنه جواب بده
من تاجایی بوده تو زندگیم نخواستم از من آسیبی به بقیه برسه
توکل به خدا امیدوارم خوش کمک کنه و از این مسیر سخت بگذریم

فروغ چهارشنبه 28 شهریور 1403 ساعت 22:50

این مردک میدونه هیچ کس نمیتونه با این اخلاق گندش بسازه دوباره میخاد بیاد بالا سرتون عذابتون بده عقده هاشو خالی کنه
خب مردکِ روانی حالا که خودت هستی و خودت ..مگه با دخترا استوری نمیزاشتی برو دنبال همونا
خدا اینو از سر راه خودت و بچه هات برداره ...آمین

وای حرف دل من زدی دقیقا میدونه کسی تحملش نمیکنه می‌خواد خودش بندازه رو ما
استوری میزاره و بعد ادعای عاشقی هم میکنه متنفرم از این خاصیت خودشیفته بودنش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد