دوست من و ندونستن خوبیهاش


کلا تو زندگیم هیچ وقت منفی نگر نبودم . تو مساله ازدواجم هم خیلی سفید و مثبت فکر کردم ولی خوب دیگه صبرم یک جایی جوشید و سررفت دیگه هم نشد برش گردوند 3 سال گذشته از اون روزها الان دیگه اونقدر غمگین نیستم . ناراحت زندگی از دست رفتم هستم . ولی میبینید که گاهی به خاطر سنجد و با امید به تغییر اون مرد حتی تصمیم به باز گشت میگیرم ...

دوست زیاد دارم حالا مجازی یا تو دنیای حقیقی که برام ارزش دارند اما تو اینها من دوستان دوران بچگیم رو فراموش نکردم و خوب رفت وامد محدود داریم و به شکرانه این نرم افزارهای اجتماعی روابطم باهاشون حفظ شده تو تمام زندگیم هیچ وقت چون از مرد اسیب دیدم همیشه حق رو به دوست خودم ندادم . و خوب همیشه میانه دار ی کردم و گفتم که حالا بیشتر تو زندگی فکر کن طلاق اولین راه نیست و...

چند وقت پیش تو هیاهوی زندگی خودم یکی از دوستانم از طریق تلگرام پیام داد و سر درد دلش باز شد . با دوتا بچه میخواست طلاق بگیره لیسانس داشت و یک زن خونه دار بود هرچی فکر میکردم از فرزانه (اسم مستعارش) یک شلختگی سراغ داشتم و اینکه مثل مردهاست باهاش حرف زدم حتی بارها وقت گذاشتم و تلفنی صحبت کردم راضیش کردم راهش عوض کنه . همسرش 6 سال اول زندگی خوب بوده والان چند ساله که اهل خیانت شده و.... مشکلاتشون خیلی زیاد بود مرتب هم محمود(شوهرش ) رو نفرین میکرد ولی خوب دوتا بچه داشت اولش دنبال فرم های طلاق بود ... بهش گفتم فرصت سه ماهه بذار اینکارها بکن نشد بعد برو درخواست طلاق بده منم کمکت میکنم ولی اول این راهها انجام بده . مثل روز واسم  روشن بود شلختگی و بی تدبیریش باعث سردی تو زندگی شده هفته اول با راهکار من کارشون بالا گرفت و همسر بی تفاوتش بعد از سه ماه قهر با فرزانه اون شب لیوان رو کوبیده بود به دیوار ... زنگ زد گفت خسته نباشی سانیا با این روشهات گفتم چرا گفت محمود لیوان رو کوبیده به دیوار . سریع گفتم این بهترین علامته هاج و واج موند که ممکن بود لیوان بخوره تو صورتم گفتم شوهرت از بی تفاوتی بیرون اومده و عکس العمل نشون داده یعنی به فکرته و تغییر رفتارت رو میبینه همین روش رو ادامه  بده ادامه داد سر یک ماه محل خواب محمود از اتاق کار به اتاق خواب منتقل شد و در جواب فرزانه گفته بود رو زمین کمر درد میگیرم ..گفتم فرزانه خوب پیش میری ... همین جور جلو برو بازی جالبی شده بود صبح به صبح حرفها رو میشنیدم تا عصر نظریه میدادم و شب جواب گرفته شد البته زمانش یکم طول کشید تا به این حد برسه ولی فرزانه تبدیل شد به زنی که قانون گذاشت برای بچه هاش . خوابشون تغذیه و روند زندگیشون . همسرش لذت برده بود از اینکار .

از اون طرف فرزانه هپلی تبدیل شد به خانمی که موهاش رو یک دست رنگ کرد و همیشه لاک داشت دستاش و ارایش ته چهره و... خونه هم محل نظم در هفته دوروز دسر درست شد برای بچه ها ...

شام با نهار تفاوت پیدا کرد . مولتی ویتامین خودش و بچه ها روی اپن بود ....

دوماه و خورده ای من حرف زدم تو مشکلاتم و فرزانه درس گرفت و الحق گوش کرد . تا اینکه چند روز پیش با شوهرش دعواشون میشه و میره خونه باباش و باابای فرزانه گند میزنه به تمام راهکارهای من که بیا طلاقت میگیرم و بچه ها بنداز خونه محمود و عروست میکنم و....گوشی فرزانه جا مونده بود خونه خودش راه ارتباطی ما کم شده بود و من نمی تونستم راهنماییش کنم 5 شنبه پدرش میره وکیل بگیره که فرزانه بهم زنگ زد گفتم اشتباه نکن اینکار باعث میشه ایندت تباه بشه ازدواج مجدد هم بدتر از اولی .....

و خوب فایده نداشت میگفت رو حرف پدرم نمی تونم حرف بزنم ایندش به خاطر غد بودن پدرش داشت نابود میشد ....

امروز صبح از گوشیش بهم زنگ زده بودند سر جلسه امتحان بودم خوشحال شدم خود فرزانه هست زنگ زدم شوهرش گوشی برداشت ....

گفت ممنونم برای تمام زحمتی که تو این مدت کشیدین پیام هاتون تو تلگرام رو خوندم و .... فهمیدم تغییر زنم چی بوده و از کجا اب میخورده من این دوماه زندگی خوبی داشتم اگه قبلش بود راحت میرفتم طلاقش میدادم ولی الان میخوام برم برش گردونم بچه هام مادر میخوان . و چه کسی بهتر از مادر خودشون . گفتم اقا محمود خودت زن نمی خواهی . خندید گفت چه کسی بهتر از فرزنه ...

دیگه خبر ندارم ازشون ولی امرو ز خوشحالم کاش فرزانه بدونه احترام پدرش واجبه ولی گاهی پدرها هم براساس احساسشون نمی تونند تصمیم درست بگیرند دوتا بچه بی مادر بشند که اون بره مجدد ازدواج کنه ایا خوب بشه ایا نشه ...............

خدا یخودت راهنمای همه بنده هات باش

نظرات 5 + ارسال نظر
بهمن چهارشنبه 7 بهمن 1394 ساعت 18:49 http://www.life-bahman.blogsky.com

خدا خیرت بده که اینهمه مشکلات داری و به فکر دیگرون هم هستی . برا همینه که خدا هم فراموشت نمیکنه ...
خسته نباشی .

ممنون از لطفتون . کاش کاری بشه انجام داد . دلم برای زندگی هایی که بیخودی خراب میشه می سوزه

سحر چهارشنبه 7 بهمن 1394 ساعت 16:11

تو یه فرشته ای کاش اطرافیانت قدرت رو بدونن.

اذر یکشنبه 4 بهمن 1394 ساعت 17:14 http://azar1394.blogfa.com

سلام
عجب جریانی.امیدوارم این تغییرات مقطعی نباشه هم فرزانه صبوری کنه وهم اون اقا واقعا دست از خیانت برداره
ولی خوب خیانت بد دردیه

سلام عزیزم . امیدوارم که جریانشون درست بشه توکل به خدا...
خیانت درد بدیه ولی از اوئن بدتر اینه که یک زن خودش رو اواره کنه ....

زرین شنبه 3 بهمن 1394 ساعت 23:03 http://zarrinpur94.blogfa.com

وای چه ماجرایی شده.مخصوصا آخرش که شوهرش پیاهاتون میخونه.دستت درد نکنه خانومی.انشالا مشکلات خودت هم به نحوی که خدا خودش صلاح میدونه حل بشه وهیچ غمی تو دلت نباشه

توکل به خدا انشالله مشکل همه هم حل بشه .
دوست دارم برگردن سر زندگیشون و الهی هیچ زندگی بی سرو سامان نشه

غریبه شنبه 3 بهمن 1394 ساعت 20:25

بسیار عالی چه ثواب درست حسابی ای بردی
یک راه کاری هم برای دوست من پیدا کن که میگه زنم همیشه ازم طلب کار است انگار مال پدرش را خورده ام حتی پیش او احترام مرحوم باجناق معتادم را هم ندارم او در اوج اعتیاد کنار خیابان افتاد و مرد و زن و بچه اش او را با هزار مشقت با هواپیما آوردند و با کمال احترام دفن کردند آنوقت من
نه ممعتادم نه سیگاری ام دستم توی جیبم است همه فامیل به من حسادت می کنند اگه بمیرم جلو شهرداری رهایم می کنند تا شهرداری برم دارد

مرسی . انشاله زندگی همه درست بشه . زن ها یک خصوصیات بدی دارند اولینش این هست وقتی زیاد میدان دهی متاسفانه جنبه رو میارند پایین دوستتون اگه میتونه بره پیش مشاور و رد غیر اینصورت یک سری امکانات خاص برای خودش بذاره اولین احترام اینه که به خودش احترام بذاره و قدر خودش بدونه . یکم قانون برای خودمون گذاشتن باعث میشه محترمانه تر برخورد ببینیم . در چند مورد سعی کنه زنش رو طرد کنه از سمت خودش اینجوری زن ها بیشتر هوای همسرشون رو دارند ...
البته شاید هم مقصر اقا هست وبرخوردهایی کرده که اینجوری رفتار میبینه ...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.