اهسته گویم که انچه نتوانم را...

اهنگ رو پلی میکنم ساعت دیگه داره به اخر تایم میرسه هرچند جایی که من هستم هنوز شب پایان نگرفته 

بعد مدتها دارم مینویسم 

اول ممنونم از همه دوستان عزیزی که تولد سنجد رو یادشون بود و بهم تبریک گفتند واقعا این صفحه رو برام ساختند و بعد اینکه دارم فکر میکنم به خودم به ادمهای اطرافم به همه چیز 

به اینکه هرکدوم از ماها تو زندگیمون ممکن اشتباه کرده باشیم و گاهی اشتباهاتمون بزرک بوده خیلی بزرگ و قاعدتا اونی مضیبت داشته خود ما بوده ایم تا تونستیم اشتباهمون رو جبران کنیم ولی چیزی که ناراحتم میکنه قضاوت ادمهاست ادمهایی که میشناستند تورو و قضاوت میکنند و خودشون رو نیمزارند جای تو که اگر د راون شرایط بودند ایا چه تصمیمی میگرفتند 

از اون مهم تر اینکه اگر طرف مقابل رو اونقدر میشناسیم که میدونیم هرگز از دایره اخلاق و انسانیت خارج نمیشه و اگر در شرایطی مونده قطعا دار راه نجات به سمت اخلاق و انسانیت پیدا میکنه نیاز نیست قضاوتش کنیم بلکه میتونیم فرصت بدیم تا طرف مقابل حداقل دفاع کنه از خودش و یا اینکه بزاریک ببینیم چقدر زمان میبره خودش ور پیدا کنه اگر خودش رو پیدا کرد مسیرش  ذو هم پیدا میکنه یا نه؟

در اخر اینکه تا با کفش کسی راه نرفتیم قضاوتش نکنیم 

فعلا ایران نیستم یک جای دورم جایی که حس تعلق ندارم جایی که معطل چند تا کار اداری ام جایی که میخوام فریاد بزنم از دلتنگی هام بگم از بازی روزگار بگم اما نمی دونم چرا سکوت رو ترجیح میدم سکوتی که منو در خودم فرو برده و نمی دونم کی میتونم یان سکوت رو بشکنم و ایا اصلا میتونم بشکنمش یا نه با همین سکوت ادامه خواهم داد و ......

چقدر سخته نتونی حرف بزنی 

یک روز میام و مینویسم از تمام مسیرم از تمام سختیهام تا اون روز ازتون انرژی مثبت و دعا میخوام دعایم کنید 

برایم دعا کنید مصلحت را برایم برای سنجدم خیر بخواهید 

ستجدک من که همگام من قدم ها بر داشته برای ما دعا کنید دعایمان کنید