روزهایی که میگذرد

همچنان اعصاب من تو شرکت خاکشیر شده ولی خوب سعی کرده ام محل ندهم . ازاون طرف هم نوبت برای چشم که گرفته بودم رفتم خیلی سخت بود چشمهام شده اندازه گردو خیلی درد داشت رسما به غلط کردن افتادم .

روز شنبه دوست توپولوف گرامی اومد خونه ما کاری داشت ظاهرا صحبت شد برگشتم بهش گفتم کارهای رو به جلویی کردم  برگشته میگه صیغه کسی شدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خدایا یا این ادم من رو نمی شناسه یا تلاش نمی کنه واسه شناخت من  یا من واقعا ادم مشکل داری هستم . هرکس اولین بار من رو میبینه حرفی که میزنه یک زن متعهد به زندگی که شوهرش ازش راضیه اگه بگم تنها زندگی میکنم هم میگه زنی که نیاز به مرد نداره . اما این دوست جان من هروقت میبینه میگه دوست پسر نگرفتی؟؟؟؟؟ از اون بدتر جدیدا هم که میگه صیغه نشدی .؟..... کلم میخوام بکوبم به دیوار از دست این خانم ....

 البته منم جوابش رو دادم و گفتم  کلا مغزت بیشتر از این نمی کشه ها  فقط در همین حد توان داری از مغزت کار بکشی.

درگیر مهمونی سه شنبه هستم . هفته دیگه هم باید برم تهران برای کارهای دانشگاه . رفتن به اون کلینیک هم که قطعی شده و دکتر شدیدا پیگیر هست از هفته دیگه شروع کنیم . کلا دوران بسیار شلوغی رو دارم کاش می تونستم کلا کاری واسم تهران جور میشد با درامد خوب و میتونستم برم تهران هم اونجا زندگی کنم هم درس بخونم و هم اینکه خیالم راحت تر بود برای در دسترس نبودن ادمها ...

تصمیم دارم وجود ادمها برام مهم نباشه هرچند گاهی حسابی قاطی میکنم از دستشون ولی خوب فایده ای نداره میدونم که خدای مهربون خودش کمکم میکنه نمونش رو زیاد دیدم و دارم میبینم . تو همین هفته لحظه به لحظ ه داره مشکلاتم رو حل میکنه و یکی پس از دیگری از جلو پام برمیداره اینها رو من مدیون خدای مهربون هستم و نمی تونم اونقدر ناشکر باشم که بگم نه من اینکارها میکنم چون دست خدا رو تو راه اندازی کارهام میبینم .

خدایا شکرت بابت همه چیز . برای راست و ریس کردن همه کارها برای شغلم برای وجود سنجد خدایا شکرت .ممنونم که هوام رو داری ممنون که کمکم میکنی . ممنون که به من شناخت زیبایی هات رو امکان دادی خدای مهربون من برا ی همه چیز شکر

خدایا ازت میخوام همیشه دست یاری من به سمت تو باشه و امیدم به تو . خدایا اونقدر بد نباشم که دست یاری به سوی بنده هات داشته باشم چون دست یاری بنده ها گاهی منت و گاهی ذلت داشته واسم . خدایا دست تو رو میخوام و بس

خدایا تو داری میبین من رو اینکه من چه جوری دارم زندگی میکنم و تمام تلاشم رو برای بهبود زندگی خودم و پسرم میکنم . خدایا میدونی که راه حلال میرمو به سوی حرام نمی رم و اینها به خاطر لطف بی مثال توست خدای مهربونم

بغض در گلو

پنج شنبه خیلی فکر کردم چند وقتی هست دارم فکر میکنم حس میکنم خیلی زود باورم خیلی .

چند ماه پیش بد یا خوب کار واسم بود اون موقع هرکار کردم نذاشتند برم . تازه من رو انداختند تو مود غیرت و تعصبات که میدونیم تو قبیله شما کسی یک هو ول نمیکنه و.... بعد الان اینجوری . خدایا کاش باور نمی کردم حرفهاشون رو از کی گلایه کنم که خودم مقصرم و بس

فکر میکردم من حساس شدم من دارم با بد بینی نگاه میکنم اما امروز که با یکی از همکارها صحبت میکردم اونم مثل من خیلی از دست اینها داغون هست گفت منم زمزمه هایی شنیدم که بدشون نمیاد پرت باز کنند حواست باشه و....

یک سیب تو گلوم بود یاز هم ....

روز جمعه حسابی مشغول خونه تمیز کردن شدم دلیلش هم کاملا واضح هست بله دوستان و همکلاسیهای عزیز به دلیل اینکه اینجانب نمره خوبی اوردم تو دوره قبل خودشون تلپ کردند رو من بیچاره و روز 3 شنبه مهمون دارم حدود 20 نفر خانم و اقا ....

البته تو این دوره استاد گرامی قول داده چند تا فوت کوزه گری هم واسمون بیاره بله یک سری کارهای پوست و زیبایی که درامد زایی داره . خدایی دیگه ما هم رفتیم تو افرادی که فکر جیبند . البته من خدا رو و بنده ها رو هم در نظر میگیرم .وهمش به جیبم نگاه نمیکنم

و امروز نشستم و دارم کارهاکم میکنم با همون سیب . و دارم به اینده فکر میکنم تا کی میخوام اینقدر بی سرو سامان باشم خدا خودش همیشه هست همیشه داره کمکم میکنه ولی خودم خیلی اشتباه میکنم من کلا ضربه میخورم به خاطر سادگی و صداقتم . من تو محل کار نه زیر اب میزنم نه بد کسی رو میخوام اما متاسفانه همه دو رو دو رنگند و من با سادگی ....

میدونم خدای مهربون حواسش بهم هست میدونم خدا خودش هوام رو داره ولی دلم میگیره خوب چیکار کنم . دیشب تا دیر وقت بیدار بودم ... فکر می کردم باید بسازم خیلی سریع من میتونم شک ندارم

دیروز یک زنبور چند جام رو گزید اولش هیچی نشد فقط سوزش داشت اما الان دست و پام هرجا که نیش زده 4 جا رو نیش زده اندازه یک پرتقال ورم کرده . قرمز شده .....................

این هم ره اورد روز جمعه من .....

شدید درگیرم شدید پیگیرم باید برم دنبال کارهام دعا کنید برام محتاج عجیبی برای دعا هستم

خدایا خدای مهربون من میدونم کمکم میکنی میدونم حواست هست میدونم دستهام رو میگیری خدایا نذار بغضم نشون داده بشه میدونم که نمی ذاری بنده هات بشکنند من رو .. میدونم خدایا خدای مهربونم

...

یک بغض تو گلوم هست قد یک سیب گنده لبنانی که جا خوشکرده . تو جلسه امروز اشک تو چشمهام بود اما قورتش دادم اینقدر که چای داغی که واسم اورده بودند سرکشیدم و پشت بندش لبخند عریض و طویلی زدم فقط و فقط به خاطر اینکه کسی از درونم چیزی نفهمه .

حس میکنم تو محل کارم بهم توهین شده خیلی توهین . دلم نمی خواد بگم کسی رو نمیبخشم دلم فقط سکوت میخواد میخوام بسپارمش به خدا ...

صبح به مدیر عامل علنا گفتم من مشکلی ندارم با اینکه استعفا بدم من رو پیچوند میدونم نیاز فنی شرکت خیلی هست بهم . ام رفتارها اذیتم میکنه . یک مشت فک و فامیل مدیر عامل که اومدند تو شرکت و بدون تجربه و سابقه کار فقط حرف مفت میزنند. فکر کنید رفتند گفتند این خانم کتابش به ما نمیده . به چه زبونی بگم اون کتاب شخصی من هست جزو اموال شخصی من و خودم چند سال پیش خریداری کردم به کسی هم ربط نداره . قبلا یک جلدش رو بردم برای کسی و برنگردونده دیگه نمی خوام بدم . . .

اون هم به کسی که حرف زدنش هم با توهین همراه هست. و یا خیلی حرف و حدیث های دیگه اگه میدونستم یک شیفت کلینیک جواب هزینه هام میده همین امروز کارم ول میکردم اما ترس دارم نکنه جواب نده نکنه من گیر کنم هزینه هام بمونه . خیلی خسته ام ...


تصمیم های من

حساسیت فصلی افتضاحی اومده سراغم . همیشه اینجوری میشم یک طرف صورتم ورم کرده ...

این روزها میگذره هدفمند باید باشم هدف هام هست ولی هنوز اجرایی نشده این روزها خسته ام خسته . از هفته پیش که رفتم کمک تو کارهای باغ هنوز خستگی از تنم در نیومده . هنوز زیاد کاردارم ولی هیچ کدوم انجام نشده برنامه ریزی هم کردم اما خستم میفهمی خسته .

توانم کم شده میدونم این حساسیت فصلی خیلی اذیت  کرده و میکنه. میدونم استراحت نکردن ها خودش موثر هست .قاطی شدن همه چیز ...

در این میان تو شرکت یک سری هستند که دارند موش می دونند حوصلشئن ندارم از نظر خودم هم چیزی برای از دست دادن ندارم چقدر اهمیت داره دیگه این کار من باید کل روند کاریم عوض کنم .

مسئله کلینیک تقریبا حل شده . امروز باید برم پیش دکتر تا قرارداد رو کامل کنم . از اون طرف هم تصمیم دارم یک وب سایت بزنم . یک مقدار تو کار بازار به دوستم دارم کمک میکنم البته سود خیلی کمی هم واسه من داره . ولی همون هم خوبه  مخارج سنجدک در میاد البته فقط خوردنش . . .

باید به خودم فشار بیارم . برنامه ریزی دقیق و قابل انجام باید داشته باشم. یک برنامه هم دارم دوستانی پیدا کنم با شرایط مشابه من . یعنی زنان تنها و سرپرست خانوار چون فکر میکنم خیلی تو روحیه و تلاش ادم موثر هست و حتی میتونی به هم دیگه کمک کنی . اما شانس من هرچی دوست به پستم میخوره یا مجرد که متاسفانه مشکل افرین میشه خودش یا شوهر داره که انشالله زندگی خوبی داشته باشه . ادمهای با شرایط یک سان هم دیگه رو خوب درک میکنند دنبالشم ولی هنوز موفق نبودم

امروز صبح پدرم زنگ زده و گلایه که من تحمل ندارم خواهرت این کارها میکنه و بیاین راجع به سهم الارث مادریتون تصمیم بگیرید. گفتم باشه . اما چرا من رو میندازند وسط حالا من موندم دوتا ادم دیگه که یکیش برادرم هست که پشت من قایم میشه برای رهایی از حرفهای دیگران و خواهرم که خودش یک مصیبت به تمام معنا هست اون هم دست تنها . وای به حال اینکه 4 تا هم پا هم داشته باشه ....

خدایا ممنونم برای همه چیز خدایا برای ارامشم برای روزهای خوبم ممنون . خدایا سرم گرم بودن هام هست خداایا بنده بدی هستم میدونم میدونم که  کوتاهی میکنم تو بندگی تو و این رو میدونم تو خیلی کریمی خیلی مهربونی و من چشم امید دارم به کرامتت

خدای مهربونم ممنون

روز زیبایی من

 

امروز صبح ماموریت ساعتی بیرون بودم و از اون طرف هم رفتم بانک واسه کارتم که به مشکل برخورد کرده بود حل کنم متوجه شدم خود بانک خود به خود کارتم سوزونده دلیلش هم این بوده این کارت 12 سال هست دارین و دیگه منقضی شده حالا قانونش از کجا میاد خدا داند و بس .........................

دیروز عصری بعد از شرکت رفتم میکرو پیگمنشن واسه لب . از اونجای که خیلی اهل ارایش نیستم و در کنارش حس میکردم دیگه زیادی دارم خودم رو بی خیال میشم تصمیم گرفتم تنوعی به قیافم بدم واسه همین رفتم واسه تاتو لب (میکرو پیگمنشن ) درد داشت به غلط کردن افتادم ولی خوب نتیجش که میبینم . خیلی راضیم و تصمیم دارم واسه چشم و ابرو هم برم.

البته نکته قابل توجه دوستان اینجا یک جای معتبر هست که واسه یک ماه تخفیف 60 %زده وگرنه من عمرا پول زیاد بدم . البته تخفیفش واسه تبلیغات بوده و چیزی از کیفیت کم نکرده . الان احساس زیبایی دارم و کلا خوشحالم ...

خدایا ممنونم بابت روحیه ای که دادی بابت روزهای خوب خدایا ممنونم بابت همه چیز خدایا خدای مهربونم شکر . خیلی خوبی ها در حقم کردی خدایا چه جوری سپاسگذار نعمت هات باشم