برای سنجدک

سنجد مهربان من . این نوشته برای توست برای تویی که تمام هستی من هستی 

تویی که دنیای منی . من ادم خوبی نیستم میدانی مادرم میدانی فرزندم من ادم خوبی نیستم وگرنه روزگار بازیهایش را برای من عوض میکرد. اما بازی هایش برای من تلخ است تلخ تلخ 

درست یک ماه هست که روزگارم در تلاطم و چالش هست میدانی هرکار کرده ام تاالان برای توست برای تویی که تمام زندگی منی من برای تو اواره غربت شدم برای حفظ تو 

من دنبال پناهگاه برای تو بودم و پناه اورده ام پناهی تا تورا پناهنده کنم 

چقدر دلم درد دارد سنجدک من سنجدک مهربان من 

من عزیزی را زیر خاک گذاشته ام مدتی که دار درد را با خودم می امیزم من دردهایم را درون میریزم تا تو نبینی 

فقط میخواهم بدانی هرچه کرده ام برای توست تویی که بهترین حس دنیا رو به من هدیه کردی نازنین من 

سنجدک در کشوری دیگر در غربتی که زبان نیم داند امسال کلاس اول یمرود 

روزهای اولین اولین مدرسه اش نتوانستم حسابی جشن بگیرم  دردی داشتم اما بردمش  مدرسه و کنار ماندم 

پسرک زبان نمیداند و به سختی مچ شده اما مدرسه را دوست دارد معلم را دوست دارد مدیر را دوست دارد و اونها هم دوستش دارند 

مدیر تمام مدت از او تعریف میکند و میگوید بهترین شاگرد هست شاگردی که به دستبوسی مدیر می رود

یک روز رفتم بزارم مدرسه . معلم گفت دیگه پول تو کیفش نذار گفتم چرا گفت همه رو داده بچه ها خوراکی بخرند اونها هم خوراکی خریدن خودشون خوردن باهاش هم دوست نشدند 

یک روز هم اومد خونه گفت معلم گفته توغذا نخور منم شیرکاکایو رو ریختم سطل اشغال تعجب کردم .روز بعدش رفتم مدرسه معلم گفت بابا این داشته شیزکاکایو میخورده گفتم نهار نداری بخوری این رفته شیرش انداخته سطل اشغال 

سوتی زیاد داره این بچه 

و اخر خدایا ازت میخوام کمکم کنی مثل همیشه 

خدایا امیدم به کرامت توست خدایا من جز تو کسی راندارم 

خدای من خدای مهربان من امید ناامید من تویی 

خدایا دیده ای روزهایم را دیده ای دل شکسته ام را 

خدای مهربانم سنجدکم را حفظ کن خدایا سنجدک را سپردم بهت