اشفتگی خوابها


این روزها احساس خستگی عجیبی میکنم دلیلش رو هم اصلا نمی دونم شاید امتحان هام زیادی طولانی شده شایدم خستگی کارو این اشفتگی ها داره اینجوری با من میکنه نمی دونم هرچی که هست یک چیزهایی داره ازارم میده ..

میگم ازار چون تمام اشفتگی ها و غم ها جمع شده و شبها خواب راحت ازم گرفته .و من اشفته میخوابم خواب هایی تیره و تاریک پر از مرگ پر از ترس پر از خون و من هر صبح میبینم که سنجد تو اغوشمو من میلرزم ... ارامش خوابهام گرفته شده و من صبح ها با حالت زارو نزار خودم رو میکشم تا سر کار ...

جالب اینجاست تو خواب های من اون مرد سیاهه هنوزم سیاه البته دیگه مثل قدیم وحشتناک نیست ولی سیاهه

متاسفانه پدرم هم سیاهه تو خواب های من و این نشون میده هنوز ناراحتم از این ادمها ... اونهایی که سفیدند تو خوابم من بخشیدمشون والان هم مشکلی ندارم ولی سیاههایی که در ظاهر رهاشون کردم تو خواب های من دارند خودشون رو به این شکل نشون میدهند یعنی ضمیر ناخواداگاه من درگیرشون هستا درگیر ناراحتیها و غصه ها

فشار رو باید کم کنم میدونم ولی تا زمانی یک سری چیزها حل نشه نمی تونم ...

دوست ندارم سنجد اذیت بشه وقتی صبحها بغلم میکنه و میگه مامان صبحت به خیر انگار باردنیا رو میذارم کنار و اروم میشم ....

خدایا توکل به خودت  دارم و کرامت خودت رو می طلبم خدایا ارامش نه فقط به من که به تمام بنده هات عطا کن

خدایا میدونم که زیاده خواهی ولی اگه داری امتحانم میکنی خواهش میکنم امتحان رو به من اسون کن ...

خدایا من همیشه چشم امیدم به تو بوده و بس


نظرات 2 + ارسال نظر
اعظم46 جمعه 16 بهمن 1394 ساعت 22:58

جز دعا کاری از دستم برنمی آد
از خدا می خوام آرامش وآسایش نصیبت بکنه (آمین)

ممنون عزیزم . امین

اذر یکشنبه 11 بهمن 1394 ساعت 14:02 http://azar1394.blogfa.com

سلام.
اینجور وقتا میگن سعی کن ببخشی تا خودت ارامش بگیری
صدقه هم بده

سلام . باور کن بحث ببخشش نیست من اصلا دیگه به بدیهای این ادمها فکر نمی کنم این ضمیر ناخوداگاه هست که اینجوری میکنه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.