مروری برخاطرات گزشته من


قول داده بودم راجع به ماجرای زندگیم بگم ....

چندین بار خواستم بنویسم ولی فرصت نشده یا تنبلی کردم و یا نگرانی و دغدغه نذاشت من فکرم به سمت نوشتن بره

سال 86 بهترین سال زندگی من بود هم ارشدم رو تموم کرده بودم هم اینکه تنها برادرم داماد کرده بودم هم اینکه کار نیمه دولتی داشتم با درامد خوب . من فرزند اخر بودم خواهرم دوتا بچه داشت و زندگی اروم و برادرم هم با همسرش عقد کرده بودند.

تعطیلات زیاد که میشد اکیپی راه سفر مجردی میگرفتیم مادر و پدرم خیلی فکرشون رو درگیر نمی کردند برای محدودیت من چون از نظرشون من تا اون روزها سواستفاده ای نکرده بودم از اطمینان اونها . با شروع سال 87 و از سفر برگشتن من  بعد از نوروز کارمون رو شروع کردیم زمزمه اتمام پروژه ها تو استان داشت به گوش میرسید من قراردادی بودم ولی سابقه درخشان بهم اعتماد بنفس میداد نگران نباشم .تا اینکه نتایج کنکور دکتری مشخص شد و من قبول شدم دانشگاه ازد .... خوب باید میرفتم مصاحبه و.... کلی هنوز برنامه مونده بود . تو اون بازه مدیر شرکت مشاور که قرارداد با اداره مربوط مارو داشت اومد و گفت حیف این همه استعداد بمونه تو شهر کوچیک بیا مشهد من یک مدیر میخوام برای دفترم حقوق دوبرابر و.... کلی امکانات و شرایط ویژه براممثال زد .. یکم دستو پام شل شد باخانواده مشورت کردم همه اعلام امادگی کردند حیف با این همه استعداد تو شهر کوپیک بمونی بیا برو شهر بزرگ پیشرفت کن ......منم کم کم نظرم مطابق بقیه شد و تو فاصله کوتاهی کارم تسویه شد و به اون شرکت مشاور رفتم و شدم مدیر دفتر اونها.... بد نبود واقعا به تمام وعده هاشون عملی کردند ..... حقوق خوب ،هیچ کسر کاری نداشتم بااینکه دانشجو بودم و تهران رفت و امد میکردم .. خیلی از هزینههای تحصیلم مثل رفت و امد با هواپیما پرداخت میشد ... تااینکه تو یکی از شهرستان های جنوبی دوتا پروژه بزرگ داشتند و مدیر پروژه گند زد تو پروژهها .... کارفرما درخواست داد یک مدیر بهتر بفرستند. یک همکار مدیر پروژه داشتیم خانمش باردار بود نمی تونست بره ،همکار دیگه تو اون بازه امکانش نبود و من تنها کسی بودم مجرد بودم و سر نترسی داشتم بهترین گزینه برای رفتن به شهر جنوبی . اولش فقط به دلیل فورس بودن ماجرا هفته ای یک روزتا دوروز میرفتم اونجا و بعد میرفتم تهران کلاسهام رو که یک روز در هفته بود.....

مدتی گذشت تو تمام اون هفته ها که رفتم از شخصی صحبت میشد به نام راهی (مستعار) که ایشون کارشناس معرفی شده برای پروژه از طرف کارفرما بود. ولی خوب مثل اینکه سرش شلوغ بود و تو چند جلسه من ندیدمش . یک بار که اومده بودم مشهد تماس گرفت و گفت راهی هستم .نتونستم چند وقت درخدمتتون باشم ..در صورت امکان این هفته بیاین به جنوب..

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.