دعا کنید برایش


اون اوایل که وایبر اومده بود من نداشتم یعنی گوشی اندروید نداشتم اگر الانم با همسر زندگی میکردم قطعا باز هم نداشتم . اون من رو از فیس بوک منع کرده بود جرات نداشتم اکانت فیس بوکم رو بدم .... حالا کلا دوتا عکس با مقنعه داشتم ها ....

یاهو مسنجر بسته شده بود اون موقع ها من فقط با اووو اونم به خاطر دختر داییم که ایتالیا بود میتونستم در ارتباط باشم اونم فقط با دختر داییم .

حس میکنم راهی همیشه ترس داشت من اگه وارد ارتباطات جمعی بشم رهاش کنم .... حالا بحثم راهی نیست موضوع دیگه بود

وقتی اومدم مشهد و به لطف سنجد بعد چند وقت گوشیم به فنار فت رفتم یک گوشی اندروید گرفتم و همکار بغل دستی کلی برام نرم افزار ریخت یکیش وایبر بود حالا ملت همه داشتند اما من  نه . البته بگم خانواده شوهرم اون موقع نداشتند چون چک میکردم اوایل عکس سنجد میذاشتم چون شمارم همون بود که اونها داشتند .... بماند ...

تو وایبر یک گروه خان جونن داشتم که فقط خانم بودند و کم کم گروه پاشید و چند دسته شدند که یکی دو دسته خصوصیات با هم خوند و از اون موقع دوستی ما ادامه داره تو دنیای مجازی و گاها هم واقعی چون شماره هم رو داریم .اکثرا مشهدی بودند و خوب بعضی ها رو دیدیدم . و همه جا هم یارو یاور بودیم اگه سوالی بوده یا هرچیزی ...بعد وایبر گروه با همون کیفیت منتقل شد به تلگرام و من تو تلگرام هم چند تا گروه دارم یک گروه که عاشقشونم گلپونه های عزیزم که مثل خانوادم هستند و دوتا گروه همین دوستان و یک گروه دانشگاه . بقیش هم هم کانال هست و البته یک گروه فامیلی داریم که من زیاد توش خودی نشون نمیدم . این دوگروه دوستان هم سرم شلوغ بود خیلی سر نمی زدم

دیروز بعد از سر کارر فتم دنبال سنجد و بعدم رفتیم خونه و کلی بازی کرد بردم بخوابونم روتخت همین جور که قصه میگفتم خواب رفتم .. و خوب حدود 1 نصف شب بیدار شدم دیدم ای بابا حالا خوابم نمیبره چیکار کنم خوابم پریده بود درس میخواستم بخونم که حوصله نکردم و نشستم به تلگرام بازی دیدم کلی پیام دارم از گروه دوستان رو باز کردم چند روز بود نخونده بودم یکی از دوستان مادرش رو به تازگی از دست داده بود و خیلی بی تابی میکرد باهاش همگاکم شدم دلداری دادم یکی دیگه از بچه ها اومد ...اونم دلداری داد یهو گفت برام دعا کنید بچه هام خیلی کوچیکند بیمادر نشند . دوست عزیزم . تومور داره . دوست مجازی که ندیدم اما سه ساله باهاش هم کلام مجازی ام .. انگار یدکترها امید ندادند بهش تا اذان صبح گریه کردم دلم شکست از خدا شفاش رو خواستم از شماهم میخوام براش دعا کنید دوستم دوتا بچه داری یکیش پیش دبستانی یکی  دوم دبستان . خودش جوونه میدونم تو این مملکت خیلی از جونها میمیرند ولی تو روخدا مرگ مارد بده . بمیرم الهی همش میگفت ترس دارم بمیرم یکی بزنه تو سر بچه هام ....

خدایا سلامیت میخواهیم برای همه برای دوستان برای تمامی خواننده های وبلاگ برای همه مادران مادرانی که نباشند بچه پژمرده میشه .

خدای توان بده به همه مادران که بچه هاشون تو سایه خودشون بزرگ کنند

خدایا درد میدی درمان بده درمان بده بچه ای رو بی مادر نکن . میدونم ییتیمی از مادره نه پدر ...

نظرات 6 + ارسال نظر
نازلی جمعه 17 اردیبهشت 1395 ساعت 15:35 http://www.1aseman-deltangi.blogsky.com

انشاله خدا بهش سلامتی بده
خیلی سخته

انشالله توکل به خدا

هوپ... چهارشنبه 15 اردیبهشت 1395 ساعت 14:27 http://be-brave.blog.ir

دلم لرزید ... ان شاالله خدا به جوونیش و تنهایی بچه هاش رحم کنه :(

راستی قانون عوض شده دخترای بالای 18 سال نیاز به اجازه ولی ندارن برای خروج از کشور ، فقط فرزندان زیر 18 سال و زن های متاهل نیاز به اذن ولی دارن

اره واقعا خدا رحم کنه ...خوب انگار شرایط خروج راحت تر از اونم شده که من تو قوانین دیده بودم

فریبا یکشنبه 12 اردیبهشت 1395 ساعت 22:48 http://berketanhaiman.blogfa.com

خدا شفاش بده دلم گرفت

واقعا خدا شفاش بده

مریم(تداعی آزاد) یکشنبه 12 اردیبهشت 1395 ساعت 15:15

:( طفلی بچه های کوچولوش

سانیا قبلا گفته بودی دنبال گرفتن رضایت نامه از همسرت هستی برای خروج از کشور . یه سوالی برام پیش اومده گفتم شاید تو که داری اقدام میکنی بیشتر در جریان باشی.
الان دخترا برای هر بار خروج از کشور نیاز به رضایت نامه ولی دارن یه خوندم زنهای مطلقه هم شامل این قانون هستن که باید برن از دادگاه یا پدرشون اجازه بگیرن!!!! میخواستم ببینم حقیقت داره؟ اگه اینجوری باشه بعد از طلاق هم تو باید برای هر بار به بابات بگی بیاد رضایت نامه بده!

اره طفلی ها خیلی دلم کبابه براشون .
نه صحت نداره .هر زن مطلقه ای ازاده که از ایران خارج بشه . در ضمن پاسپورت فرزند رو دیگه با پدر نمی دهند حالا پاسپورتها با مادره مگر اینکه مادر نخواد برا بچش پاسپورت بگیره یا طلاق گرفته باشه ...
دختران مجرد هم بعد از یک بار اذن پدر اونم زیر 35 سال دیگه ازادند برندوو بیان . بالای 35 هم که دیگه کسی کاری نداره و حق خروج با خود فرد هست عزیزم .

نوشی یکشنبه 12 اردیبهشت 1395 ساعت 14:59

ای وای من

میفهمم آدم وقتی مادر میشه مرگ براش خیلی دردآوره فقط بخاطر بی پناهی بچه هاش
خدا انشالا به بزرگی خودش این مادر رو به بچه هاش ببخشه . انشالا خدا معچزه اش رو نشون بده و بچه هاشو زیر بال و پرمادرشون نگه داره .
خیلی حالم بد شد . خدا کمکش کنه انشالا .

خدا خودش کمکش کنه . براش دعا کنید

غریبه یکشنبه 12 اردیبهشت 1395 ساعت 14:19

خداوند آن دوستت را به بچه هایش ببخشد
توسل کند به باب الحوایج حضرت عباس ان شاالله شفا پیدا می کند
خودش باید به خودش روحیه بدهد اصلا به فکر مرگ ! مردن نباشد
تا نفس هست آدم باید زندگی کند

دعا کنید براش خیلی سعی کردم امید بدهم توکل به خدا شفا میخواهیم براش

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.