اسمان همیشه ابری است


یادتونه گفتم من تعطیلات استراحت نمی تونم بکنم . بله نمونه مثال میزنم...

روز 5 شنبه رفتم خونه و با سنجد نهار خوردیم و عصری با هم بازی کردیم و رفتم کیک درست کردم تصمیم داشتم حسابی به سنجد برسم . دوستم که دکتری امتحان شرو قبول شده بود زنگ زد که سانیا کجایی به فریاد برس . قرار بود یکی از کارگاهها و... رو من براش انجام بدم نمونه کار ببره ولی فکر میکردم واسه دوهفته دیگه هست نه الان ...

بعد زنگ زد که کلی کارم مونده واسترس گرفتم ..گفتم باشه عزیزم بیا خونه ما ببینم چ یمیشه . از اون طرف مارد شوهرش هم مریض بود و چون سنشون بالاست قرار بود برم بهش سربزنم ...عصری سنجد رو خوابوندم و کارهام کردم که دوستم اومد با خرواری فایل ..فایلها رو وریختم رو لپ تاب و رفتیم خونه مادرشوهرش اون رفت از اونجا ومن موندم خونه ماردشوهرش به درمان .دیگه دوستم زنگ زدکه بیا سنجد بیدار شده ..برگشتم خونه و نشستم پای کارهای دوستم سنجدم خوابیده بود دیگه داشت اذیتمون میکرد دوستم نیمه شب اومد خونه یک سری کارهارو بگره ببره اینقدر استرس داشت دیگه نمیتونستم اصلا کنترلش کنم. تقسیم بندی کریدم اون یک سری کارها منم یک سری انجام بدیم صبح برسه به پرینت . دیگه سنجد خوابوندم دوستم رفت ..البته هنوز دوستم نرفته بود جناب راه یپیام داد  .پاسپورتت رو گفتند خودت باید باشی به من نمیدهند . و بعدش هم پیام داد هرچی فکر میکنم چرا حضانت بی قید و شر طبدم چرا طلاق همین جوری خوبه ..بعدا سنجد بزرگ شد یک کاری میکنیم ...

خوب میدونستم این پیام رو واسه دوستم بخونم نه تنها مصاحبش رو گند میزنه که حرص هم میخوره ..هیچ ینگفتم .گفت سانیا کی بود گفتم تو واتساپ پیام داده دوستم . گفت چرا رنگت پیردی گفتم بهش بدهکارم ..پولش رو میخواد ..گفت ندار یبدی ؟ گفتم چرا ولی فردا تعطیله حوصله بانک ندارم....دیگه سریع دوستم رو رواه انداختم بره ...

سنجد خوابوندم . خودم نشستم به فکر کردن . البته همون موقع که راهی پیام داد زدم وقت ندارم الان بعدا راجع بهش صحبت میکنیم.

دیگه براش زدم فکر کردی با بچه طرفی 3 ساله رفتی هیچی به هیچی بعد الان میگی طلاق نمیدم حضانت نمیدم . فکر کردی چه خبره چرا اذیتم میکنی و کاملا محکم گند زدم بهش

کارهای دوستم انجام دادم دیگه هوا روشن شده بود که خوابیدم..با فکر یمشوش خوا براهی رو دیدم ...صبح از خوا ب بیدار شدم . صبحانه سنجدک دادم و نشستم کارها ی دوستم انجام دادم . میخواستم اون اوضاعش خوب بشه ولی دروغ نگم اعصابم خورد بود .البته از یک جایی خوشحالم دیگه ادم قدیم نیستم .نه گریه نه زاری نه تصمیم عجولانه ..تو همین حین به خواهرش پیام دادم ببین براردت رفته زن گرفته هرکار خواسته کرده نوش جون شتونسته کرده ولی من هم نمی ذارم اینده من و پسرم اینجور به تاراج ببره ...

اونم جوابم رو تا همین الان نداد .

کارها تموم شد دوستم زنگ زد ک من کلاس زبان دارم فاینال پرزنت پیش استاد میخوام برم میای بریم پرینت این مدارک بگیری گفتم باشه .دیگه سنجدک رو بردم خونه مارد شوهرش و رفتیم پرینت ها رو من گرفتم دوستم رفت به کلاسش برسه ...منم زود و تند رفتم کارها انجام دادم دیگه واقعا داشت عصر میشد مدارک رو جمع کردم و رفتم دنبال سنجد و بچه تو خواب اوردم خونه .کلی سفارش دارو داشتم انجام دادم .در همین حین راهی پیام گذاشت که شاید رفتی ازدواج کردی وبچه برید خونه شوهرت هزار بلا به سرش اوردی . منم قاط زدم گفتم تو این سه سال اگه میخواستم بلا بیارم میاوردم بعدم من این همه واسه این بچه سختی کشیدم این بچه نکن نقطه ضعف من این حق منه ..تو اینقدر بی شخصیتی نمی گی بچه میخوام ببینم میگی نه طلاق نمیدم حضانت نیمدم تو میدونی تا 7 سالگی این من 35 یالم تمام میشه با خودت میگی اون موقع شاید دیگه کسی خواستارش نشد ..میزارم بمونه و پای بچم بشینه از طرف ی هم میگی خوب یک جورهایی باز هم زن منه دیگه افتخارش واسه منه . بعد راهی پیام داده با تعهد اینکه طلاق نمی گیری از ایران هم خواستی بری برو.....با بچت برو...داشتم دیونه میشدم گفتم ببین توکه مثلا زندگی اول بودی اینقدر ادم بیخودی هستی من ریسک رو نفر بعدی نمی کنم چون همتون سرو ته یک کرباسین بهتره این قائله رو ختم کنی حضانت بی قید شرط بچم بدی و از زندگیم بری بیرون وگرنه منم اذیتت میکنم.گفت با مهریه نمیتون ی؟ دیدم نه پررو شده .گفتم اینقدر راه هست مهریه فقط یک راهه

هیچی دیگه حسابی اعصابم خورد شد دیدم سنجد بیدار شد الان که به بچه گیر بدم ..گفتم بیا بریم پارک...رفتیم تو پارک یکم بازی کردیم و کلی عکس از خودمون درکردیم.....حسابی خسته شد سنجد و اومدیم خونه رفتیم یکم خاک گرفتیم با گلدون کوچولو واسه تخم سبزی های سنجدک ..اومدیم خونه تو گلدون ها سبزی ها رو کاشتیم و سنجد قرار شد هررروز اب بده بهشون ...تا سبزی بدهند ..

بله شب ما کشاورزی هم نمودیم...

دیگه رفتم پی خون هتمیز کردن و شام سنجد و البته حموم بردنش تمام کارها که تموم شد دیدم سنجد بالشتش رو زده زیر بغلش مامان خوابم میاد البته با کتاب قصه !!!!!!!!!!!! هیچ یدیگه بچم خوابوندم بعد نشستم به اماده سازی بقیه سفارشات دارویی و یکم هم مطالعه و جمع و جور کردن خونه یهو دیدم ای وای من شد سات 3 صبح و من هنوز بیدارم .خوابیدم وصبح اومدم سرکار .

میدونم راهی هیچ کار ی نمیتونه بکنه چون خدایی هست که محکم نگهم میداره  . میدونم خدا بمنه .میدونم همه اینهارو ..ویل یک غم نشسته تو وجودم اخه چرا راهی با من همچین کاری میکنه ؟ چرا ارهام نیم کنه.سه سال که بحث طلاق ما باز هست سه سال من سکوت کردم خیلی سکوت ولی این مرد هزار مدل باز یسر من دراورده .سه سال بچم به دندون کشیدم ..الانم فقط میخوام ازاد باشم خسته شدم از سنگینی این ازدواج بعد برمیگرده اینجور میگه .

نگران ازدواج مجددمنه؟ من رو نمی شناسه ؟ فک رمیکنه اصرار من برای طلاق واقعا واسه ازدواج مجدده ؟ اینقدر بی عقل اخه؟ با خودش فکر نمی کن این زن اگه واقعا قصد هرکاری رو داشت تو سه سال گذشته انجاممیداد نه الان ....

خدایا طبق معمول توکلم به تو هست امیدم به کرامتت که خودت همه چیز رو درست کنی..خدای من چشم انتظار مهر توام ..خدا یکرامتت ثابت شده ولی خواهش میکنم ارامش من و پسرم رو ازمون نگی رخدای من خدای مهربون من

 

نظرات 5 + ارسال نظر
حامد شنبه 25 اردیبهشت 1395 ساعت 23:20

چرا بعضی ها آبروی کرامت انسانی را به این راحتی میبرند؟! :(

نمی دونم ...کاش میفهمیدند

اعظم46 شنبه 25 اردیبهشت 1395 ساعت 15:42

سلام به نظر راهی یه پولی برا طلاق نمی خواد من از اول هم می دونستم به راحتی طلاق نمی ده

سلام نمیدونم چی میخواد ..این روزها باز رو مخ من اسکی رفتنش شروع شد

غریبه شنبه 25 اردیبهشت 1395 ساعت 12:41

خب باز هم باید ماشاالله گفت به این همه انرژی
فکر نکنم این انرژی را از غذایی که ما هم می خوریم شیما بدست می آورید
خب راه و روش دوپینگت را بگو
وقتی راهی پیام می گذارد فوری جوابش را نده بگذارش توی خماری بعد در موردش فکر کن و جواب بده چون جواب سریع بر مبنای احساسات است جایی هم که احساس باشد منطق عقب نشینی می کند
گاماس گاماس شما هدفت را دنبال کن مثل الان که اقدامت برای گرفتن پاسپورت ثمر داده البته برای گرفتن پاسپورت فقط رضایت همسر کافی بود بقیه مدارک را مثل عکس و غیره را باید کارمند پلیس بعلاوه ده ببیند نمی دونم چطوری ایشان ممدارک را بدون حضور شما داده که پاسپورت آماده است

نه منم از همین غذاها میخورم ...نه فوری جواب ندادم میگم گذاشتم بعد رفتن دوستم جواب دادم ...
نتونسته پاسپورت رو بگیره که...قبول نکرده انددیگه گفتند باید خود شخص باشه .من دیوانه شدم از دستش

اذر شنبه 25 اردیبهشت 1395 ساعت 11:08 http://azar1394.blogfa.com

واقعا این ادم چشه
تو هم تهدیدش کن .بگو زندگیمو خراب کنی زندگیتو خراب میکنم.ارامشتو میگیرم.
اذر بد

نمی دوم کاش بدونم چشه . کاش بدونم تو مغزش چی میگذره

دل آرام شنبه 25 اردیبهشت 1395 ساعت 10:49

سانیا جان به نظر من یه وکیل کار کشته بگیر و کارت رو بده دستش. نهایتا تا یه سال دیگه طلاقت رو می گیره برات.
خودتم قاطی نکن که عصبی نشی.
خدا هم میگه از تو حرکت از تو برکت. تو حرکت کن خدا کمکت می کنه.

والا وکیل دارم وکیل خوبی هم هست . شوهرمن با وکیل لج میکنه ...واسه وسیله هام حال وکیلم رو گرفت سه تا وکیل عوض کردم تا این اخر ی تونست وسیله ها رو بگیره .اون مرد شدید لج بازه ..
سع یمیکنم عصبی نشم ولی خوب واقعا سخته... یک سری اقدامات مخیوام بکنم . قانون یو لی غیر طلاقی یک جورهایی فشار بیارم بهش . از حق و حقوقات استفاده کنم شاید نتیجه داد
توکل به خدا

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.