نتیجه گرفتم ....

رمضان داره زور اخ ررو میزنه من تصمیمات زیادی گرفتم 

برای اولین بار قبل از هراقدامی و اینکه بخوام مشاورهام فردی غیر مشاور باشه با اینکه مخالف مشاوره رفتن بودم و مشکلاتو معضلات زیادی مشاوران عزیز برام بوجود اوردند

اینبار تو دوراهی زندگیم از یک مشاور خیلی معروف که دوستم میرفت پیشش و راضی بود و زا طرفی چند نفررو فرستاده بودیم پیشش و بازه هم رضایت داشتند حتی بااینکه به بعضی هاشون با صراحت پیشنهاد جدایی داده بود که البته منطقی بود 

من این فته به صورت فورس رفتم مامریت ماهشهر و خوب بعد برگشتنم که ماجراها داشتم پرواز کنسل شد و به بدختی و از اهواز تونستم برگردم تهران و البته جش مهد سنجد که خیلی خوب بود و امشب جشنی که دوستان هستند و برای سنجد میگیرم .

از مشاور رفتنم بگم که من رفتم و یک ساعت حرف زدم بهم گفت فایل باز زندگیت رو ببند گفتم راهی رو دارم میبندم گفت خوبه 

گفت فایل مادرت رو هم ببند او نرفته و این زجر چندین ساله تو فقط خودت رو ازار میدی اونم دارم سعی میکنم حل کنم 

برای تصمیم اصلی زندگیم کلی راهنمایی کرد و ترغیب به انجامش کرد هیچ کدوم زا استرس هام رو منطقی ندوست و گفت منطقی اینه تو اینده روشن رو ببنی و زندگی عالی سنجد رو تو با تصمیمت هم سنجد و هم خودت رو خوشبخت میکنی ولی راهش سخته یکم صبور باشی و تحمل سختی بکشی 

من دعوت شدم به راهی سخت با صبوری باید اروم باشم 

میدونم این مشکلات باعث شده اخلاقم تقریبا تند باشه گاها باسنجد که باید ردست کنم و هزار کار عقب افتاده 

خدایا رمضانروزهای اخرش رو داره میره و من نمیدونم رمضان بعدی باشم یانه 

خدای شکرت برای ابروی ما که خافظی 

خدایا شکرت که جواب تمام سختیها رو داری بهم با اارمش برمیگردونی میگی سانیا حواست باشه من حواسم بهت هست 

خدای میدونی من تو زندگیم امید و تکیه گاهم تویی خدای راهنمام باش مثل همیشه 

خدای شکرت برای داده و نداده ات خدایا توکریمیو کرامتت بهم ثابت شده کمکم کن ثابت قدم این راه باشم