سینوسی هستیم

یک هفته گذشته سینوسی بوده البته اینکه میگم‌سینوسی بوده دلیل داره چون من یک‌مار گرفتم که تو سه روز انجامش دادم و‌پول خوبی اومد دستم و هزینه هامون دادم پسرک و فرفری رو گذاشتم مدرسه 

اجاره خونه دادم ، آخر هفته دوروزه هم بچه ها بردم بیرون شهربازی و … البته این وسط ماشین لعنتی من که از شانس بدم هست افتاد به پا پا مردن و البته این آقا هم از خداش بود چون من این ماشینم خریدم از خداش آتیش بگیره و متاسفانه ماشین خاموش شد و هرچی استارت زدیم روشن نشد خداروشکر نزدیک‌خونه بودیم و کذاشتیم جلو ساختمون و اومدیم خونه خودم زنگ زدم و بک‌ماشین رنت کردم که دیکه غر نزنه 

میدونید به جی فکر میکردم اینکه من به اعتبار خودم ماشین رنت کردم به اعتبار خودم بچه مدرسه نوشتم و به اعتبار خودم اجاره خونه دیرو ورود میدم پس چرا این رو تحمل کنم 

پسرم از هفته پیش استرسش شدید شده و بیماری بیشتر خودش نشون میده 

فرفری عصبی شده و‌جیغ هاش بیشتر 

خودم‌ حال و روزم بد و جالب ابن مرد به یک‌ سری تصورات و‌ توهمات ذهنی خودش یک مشت ادم‌جمع کرده و‌دنبال حقوق بشر و جالب ما دنبال اینیم کدوم حقوق بشری هست که حق مارو از این نمیکیره 

اگر بشری هست و انسانیتی با این همه ظلم چرا باید هنوز این باشه 

و‌من فهمیدم از بی عرضگی من 

خیلی ته خطم فقط دعا میکنم یک برنامه دارم طبق اون ابن بره جلو و از اینجا بره اینجوری بدون دردسر از شرش خلاص میشیم 

دعا کتید همین بشه و‌خلتص شیم واقعا دوست دارم ماه رمضان روزه ام رو با ارامش بگیرم 

برای مریضی ام‌رفتم دکتر وقتی بهش کفتم چطوری القا کردم برای از بین بردن مشکل چشم هاش  چند تا شد میگفت نابغه ای 

میخواستم بگم اره نابغه احمق  ه همیشه گند میزنه تو زندگیش 

دعا کنید بیام بگم آزاد شدیم بی دردسر من ور‌بچه ها

نظرات 3 + ارسال نظر
اذر شنبه 12 اسفند 1402 ساعت 13:22

سلام
واقعا دعا میکنم شرش از زندگیت بکنه و با آرامش خودتون زندگی کنید ..
نمیشه به همسایه بسپاری به پلیس زنگ بزنن؟
با هم آشنایی دارید،؟؟

سلام ،نه عزیزم من با هیچ کس ارتباطی ندارم حتی در حد تلفنی
چون دوست ندارم بقیه هم درگیر این هیولا بشن . برای همه میخواد شر درست کنه

نوشی جمعه 4 اسفند 1402 ساعت 10:22

سانیا تو با اینهمه قدرت و قابلیت و توانایی خیلی تعحب آوره جرا خودتو درگیره اینجور آدمای ضعیف و کوچیک میکنی.آخه چرا اگه آدم ناجوری بود بچه دار شدی دوباره .
فقط آرزو میکنم یه بار دیگه آرامش رو تو زندگیت داشته باشی و از قابلیتهای خودت استفاده کنی

متاسفانه باید بگم حماقت اونم به تمام معنی و جالبه همین جور ادامه دادم این رو
والا بچه دار شدن هام خیلی دست خودم نبود و متاسفانه یک سری اتفاقاتی افتاد که یک جورهایی افتادم تو این مساله
از وجود بچه هام پشیمون نیستم درسته این مرد خیلی آزارم میده اما خوب میدونی بچه ها برای من متفاوتن و نمیتونم رها کنم و فقط میخوام از دست این نجات پیدا کنم
امیدوارم واقعا بتونم یک بار دیگه رنگ آرامش رو با بچه هام ببینم و خیالم راحت بشه
دعا کن برام نوشی عزیز

باشماق پنج‌شنبه 3 اسفند 1402 ساعت 08:23

با درود
من هم دعا می کنم که زندگیت رو براه بشود
و طعم خوشبختی بسراغ بیاید

امیدوارم ‌ممنون از دعاتون

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.