دل شوره هام ....

وای خدایا لعنت به من با این دلشوره هام که بالاخره کاردستم میده

مدتی بود دلشوره امانم بریده بود کلافه بودم . بله دوستان دلایلش معلوم شد . جناب(نمیدونم بگم همسر سابق یا اون مردک یا ...)هرچیزی .

زمانی من با ایشون زندگی میکدم واسه شرکتی که میخواست با دامادشون بزنه من بیچاره مدرک یکی از بچه های دانشگاه رو گرفتم و بعد از مدتی هم که هم چیز به هم ریخت من اومدم و نشد مدارک ایشون رو بیارم همراه خودم ولی اعلام کردم ازش استفاده نکنید از طرف دیگه هم چون ایشون رو میشناختم میدونستم که نمیره امضا کنه و تا نره کسی نمیتونه گرید رو بده . اما مثل همیشه از جعل امضا و مستند سازی استفاده کردندو این بنده خد رو گذاشتند مدیر امل . که البته چون خودش داره شرکت میزنه الان فهمیده . منم تماس گرفتم با دامادشون گفت اگهی تغییرات میزنم وشنبه میدهم مدرک رو اما من که میدونم الان هول کردندو نمیدونند چکار کنند چون در هر صورت جعل کردند . این آقا هم میگه من شکایت میکنم . منم گفتم حتما این کار بکن چون داشتن جرم کیفری ایشونو اطرافیانشون کاملا به نفع من هست .....

خدایا نمیدونم چی بگم / خدایا ممنونم کهمن رو از اون زندگی جهنمی کشیدی کنار . خدایا چقدر تاالان این ادم جعل کرده ؟ چقدر سر این و اون کلاه گذاشته چقدر آخه؟

خدایا من چه گناهی کرده بودم که تجربه این زندگی رو باید میداشتم . همون هست که الان بههیچ کس اعتماد ندارم خدای من خدای مهربان من خودت ابروی من رو حفظ کن از دست این شیاطین ..

خدایا شکر میکنم بابت اینکه نجاتم دادی از زندگی پر از حرام و نکبت خدایا ممنونم که بچم با نون حلال بزرگ میشه

 

شب قدر

چقدر اولین شب قدر این رمضان به من چسبید البته من مسجد نمیرم هیچ جا نمیرم اما تو خونه خودم با تلویزیون احیا کردم  سنجد رو خوابوندم .

دیروز عصر که از شرکت رفتم به دلیل مشکلی که متاسفانه برای سنجد بوجود اومده بردمش دکتر و فعلا دکتر امپول داده تا زمانی که اگر خوب نشه باید عمل بشه و تا 4 سالگی باید درمان بشه . بیماری مردانه  که مادر زادی بود ودکتر گفته بود برطرف شده ولی انگار نشده .. دلم شکسته بود بچم بردم و تبلتش که مدتها بود خراب بود درست کردم واسش بستنی گرفتم و رفتیم امپول بزنیم خیلی گریه کرد . دلم اتیش گرفت . دل نگرانیها دل اشوبها مشکلات  مریضی بچنم همه با هم دست به دست هم دادند که ....

وقتی سنجد خوابوندم شروع کردم با تلویزیون جوشن خوندن وتو هر فرازش های های گریه کردم تا سحر بیدار بودم از خودش خواستم مصلحت رقم بزنه از خودش شفای همه مریض ها و پسرکم رو خواستم . گریه ها کردم وبعد با دلی سبک خوابیدم خیلی سبک . میدونم خودش میده میدونم  دست خالی برنمی گردونه میدونم ....نه تنها منکه هیچ کس رو دست خالی بر نمی گردونه

خدایا ممنون بابت تمام لطف هایی که درحقم کردی . خدایا ممنونم بابت همه چیز خدایا شکرت برای داده هات و نداده هات خدایا

روزگار من

چند وقتیه کم از حال و احوالاتم مینویسم ... میخوام بیشتر بنویسم فکر کنم بهتر باشه ....

چند تا پست میذارم فقط راجع به اتفاقات ریز و احوالات من

جدیدا یک همکار اقا به ما اضافه شده . اگه یادتون باشه تو وب قبلی از همکار شلوغ کارمون گفته بودم که رو اعصاب بود . اون رفت از شرکت الان یکی اوردند که روزی 100 بار ارزوی برگشتن قبلی رو میکنم . این یعنی رو اعصابه شدید هرچی بگم کم گفتم .همکار دیگه من از اول باهاش بد نبود ام من کلا حوصلش نداشتم و از الو تحویل نگرفتم روزی دو تا تیکه میندازه 4 تا جواب میگیره . ولی دوست بیچارم که از اول باهاش کاری نداشت حسابی داره اذیت میشه از دستش.

اینقدر هم بچه هست این آقا که وقتی کم میاره قهر میکنه و دیگه جواب سلام نمیده . مدت زیادی خودم درگیرش نمیکنم ولی نمیدونم چرا الان که هوا هم گرمه دیگه قیافش هم شده رو اعصاب ..... یا من بی اعصابم یا این زیادی داغون  نمیدونم والا.....

چند وقتیه خیلی بی حالم خونه نامرتب خودم نامرتب همه چیز نامرتب ....

نمیدونم چرا؟

این بیحالی این بی نظمی ازارم میده . از وقتی اسباب کشی کردم یا عصرها اضافه کارم یا اینقدر شلوغم و یا خونه نیستم اگرم هستم با این حجم کاری دیگه نمیرسم به خونه . دوست دارم مرتب باشه همهجا دوست دارم نظم خوبی داشته باشه همهچیز اما نمیدونم چرا نمیشه . خودم فکر میکنم نیاز دارم به یک استراحت حسابی و رفرش شدن ....

با همین امید خودم رو نگه داشتم دوستدام چند تا استیکر بزنم به اطراف دوست دارم رنگ در اتاقها رو درست کنم .....

خیلی چیزها اما نمیدونم چرا نمیشه چرا کاری نمی کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خدایا شکرت که تن سالمی دارم خدایا شکر اما در کنا راینها توانی بده تا بشم ادم مرتب قدیم .خدایا صدام رو داری ........

سنجد کوچک من دیگه مرد شده .....

این مرد شدنش رو دوست دارم این که حس مسئولیت پذیری داره اینکه خودش کفشهاش در میاره و خودش میره دستشویی حس میکنم بزرگ شده بچم . دیگه راجع به مسائل باهام صحبت میکنه همه چیز رو توضیح میده و من نگران نیستم بابت رفتنش به مهد کودک  یا اینکه بخواد جایی اذیت بشه بچم دیگه شماره موبایل من رو حفظ هست و همیشه تکرار میکنه با خودش.....

بزرگ شدنش برای من که یک مادر تنهام خیلی خوبه . دوست دارم بزرگ شدنش رو هرچند که متیرسم ...میترسم از روزهایی که میره و باعث میشه بدونم که بچم بزرگ میشه و چند سال دیگه جواب میخواد از من ...

من نمیدونم چی بگم ؟ بگم مرده ؟ بگم زنده است که اگه هست کجاست ؟ گم و گور بشم؟ هویت عوض کنم؟ چه جوری ؟ قانونی ؟ غیر قانونی؟ حیف نیست این همه سوابق کاری؟

از اینجا برم قبل از اینکه اونقدر بزرگ بشه تا نتونم دیگه کاری کنم؟ نمیدونم خدایا

خودت راهی واسم بذار یک راه مناسب مثل تموم این مدت مثل همیشه خدایا تو میدونی و میتونی

خدایا شکرت به خاطر تمام نعمتهایی که دادی خدایا شکرت بابت تمام کارهایی که واسم میکنی خدایا شکرت

امروز قاطیم اساسی

خونه قبلی که تسویه حساب کردم قبلا گفته بودم یک ادم ببخشید شدید بیشعوری صاحب خونه بود که خیلی اذیتم کرد برای تسویه . یک قبضش بود که مدت زمان میبرد تا بخواد کارهاش انجام بشه منم یک اشنایی داشتم که دادم اون کار رو انجام بده واسم . خوب بروکراسی اداری زمان بر هست و طبیعی بود. صاحب خونه 100 دفعه زنگ زد و من توضیح دادم و دیدم نمیشه به همون بنده خدا اشنای خودم که فقط در حد اشنایی هست و چیزی از من نمی دونه گفتم اون هم تماس گرفت و مشکل قبض حل شد اما بشنوید از این صاحب خونه بیشعور که رفته و پشت سر من چه بد و بیراه هایی گفته من نمیدونم چرا اینقدر ادمها بیشعورند نمیدونم واقعا چرا؟ نمیدونم چرا این ها به خودشون اجازه میدهند قضاوت کنند راجع به کسی که نمی شناسند من اصلا با این اقا صحبت نکردم اجراش هم ماه به ماه ریختم سر وقتش هم ریختم اون وقت اینقدر پشت سرم بدو بیراه بگه ؟؟/

خدایا امشب شب قدر هست خدایا تو میدونی که من بدی در حق کسی نکردم . خدایا یعنی این ادم به شب قدرم معتقده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

که ندانسته اینقدر پشت سر من حرف میزنه ...

خدایا تو میدونی که من تو زندگیم سرم انداختم پایین و فقط زندگی کردم  به کسی هم کاری ندارم اون وقت این حقه منه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خدایا کجای این دنیایی پس کی میخواهی جواب این ادمها رو بدی ؟ هان کی میخواهی ؟؟؟؟؟؟

تا کی باید صبوری کنم و سکوت کنم ؟ تا کی باید اینجوری زندگی بگذرونم ؟ چه جوری ....

خدایا نمخواهی جواب من رو بدی ؟  .............

خدایا شکرت که لااقل از دست این ادم مزخرف نجات پیدا کردم