اخر هفته و اول هفته پر مخمصه

این روزها حسابی قاط میزنم . خیلی خودم رو نگه میدارم که سر به دیوار نکوبم .پنج شنبه عصری با سنجد رفتیم خونه و خوبتصمیم داشتیم فقط استراحت کنیم حتی سنجد پارک هم نرفت . بچم شب گفت مامان برو دوچرخم بیار سوار بشم . لازم به ذکر هست سنجد دو تا سه چرخ دارهالبته یکیش 4 چرخ بود که میشد هلش داد تو اخرین اسباب کشی توسط دختر همکار که بزرگ هست و 10 سالشه نشست روش و شکست . واسش زیاد غصه نخوردم چون یکی دیگه داشت و از طرفی واسه سنجد دیگه کوچیک شده بود. و اما برگردیم به اصل ماجرا رفتم سراغ سه چرخه یا به قول سنجد دوچرخش دیدم ای وای من خواهر زادههای گرامی شکستند و انداختندش یک گوشه که دیده نشه . باور کنید دیگه میخواستم زار بزنم . .....

اخه مگه میشه دختر 10 ساله اینقدر بی ادب باشند اینقدر....

سنجد تا همین امروز خونه هرکس رفتیم حتی بی اجازه دست به وسایل بازی بچه هاشون نزده چه برسه به اینکه بشکنه و بندازه و صداش رو در نیاره . من هیچ وقت وقتی میشکنه تو خون چیزی رو خیلی شدید دعواش نمی کنم چون معتقدم بعد باعث دروغ گوییش میشه ...

سنجد کلی گریه کرد متاسفانه جنس سه چرخش خوب بود و قیمتی که خریده بودم زیاد بود حتی میدونم الان باید برم سه برابر این پول بدم واسه دوچرخه ..... دلم برای بچم سوخت واسه خودم سوخت که چرا تو همچین ماجراهایی گیر کردم .

جمعه تو خونه بودیم و کلی تلاش کردم برای تعمیر سه چرخه که نشد .....به بقیه کارهای خونه رسیدم و بعد رفتیم پارک حسابی بازی کرد

امرئوز از صبح جلسه داشتیم ظهر هم سنجد اومد کلی بهانه گرفت و اذیت کرد. خستم خیلی خسته تا میام راهی پیدا کنم برای ارامش اما چیزی پیش میاد بدترش میکنه . خدایا خودت کمکم کن که صبور بشم خدایا ...

خدای مهربون من برای تمام داده ها و ندادههایت شکر میکنم برای روزهای خوبم شکر و میدونم تو روزهای ناخوشی خودت حواست هست میدونم خدایا ولی چه کنم کم صبرم خدای مهربون من

نظرات 3 + ارسال نظر

تو بچه تو خیلی خوب بار اوردی.منم دیروز از یه بچه خیلی بی ادب اینقدر حرص خوردم که فقط خدارئوشکر کردم بچه من نیست اینقدر که این خشن و بد دهن بودفقطم 3 سالش بود.گودزیلا

متاسفانه پدر مادرها فکر میکنند که بچشون رو نباید دعوا کنند و فقط باید ناز بکشند

بهمن < دوشنبه 2 شهریور 1394 ساعت 16:29

سلام سانیای عزیز
ماشاالله هزار ماشاالله ، شما خانم قوی و خودساخته ای هستین و نباید برا همچین مسائلی زود از کوره در برین ...
میدونم ممکنه الان متهم بشم به اینکه من جای شما نیستم و با خیال راحت دارم حرف مفت میزنم ...
ولی باور کن اینو از صمیم قلبم میگم :
سنجد جانِ عزیز ما و شما ، چشمش به دهن شما و گوشش به ناله ها و شکوائیه های شما در برابر سختی های زندگیه .
نگاه میکنه ببینه شما در برابر مشکلات چطور رفتار میکنی تا اونم همین رفتاررو ناخودآگاه در آینده داشته باشه ...
دوچرخه ش شکسته !
کفری بشی ! اونم بعدن کفری میشه !
آروم باشی ! اونم یاد میگیره که موقع بروز مشکلات آرامش خودشو حفظ کنه ...
خلاصه سنجد جان دفتری است که با رفتارها و عکس العملهای شما نوشته میشه ...
انشاالله عاشقانه نوشته بشه ...

سلام عمو بهمن . چه کنم که گاهی حسابی قاط میزنم .میدونید خیلی سخته خودم رو نگه دارم . البته تمام زار زدن من برای سه چرخه سنجد تو دلم رفت و به اون فقط گفتم چون مراقب وسایلت نبودی منم واست دوچرخه حالا حالا ها نمیگیرم.
سخته حفظ ارامش

همطاف یلنیز شنبه 31 مرداد 1394 ساعت 17:36 http://fazeinali.blogfa.com/

سلام سلام
.
واقعا چه خواهرزاده بی ملاحظه یی
و
دعاهای آخر پستها خیلی زیبایند ها
چو دل شکست،دعا مستجاب خواهد شد
امید به خودش

سلام عزیزم . بله متاسفانه خیلی شیطونند.
خدای مهربون خیلی کمکم کرده واقعا شرمندش هستم نمیتونم شکر گذارش نباشم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.