ماجراهای من

از ماجراهای این روزها بگم که

قبلا گفته بودم برای حجاب با اون اداره دولتی به مشکل خوردم . هفته پیش به صورت فورس ماژور مجدد رفتم و خوب تو نگهبانی . خانم حراست گفتند مانتون تنگه . حالا قیافه من با اون خستگی و نامرتبی و اینکه به خودم نرسیده بودم اصلا جایی واسه جلب توجه نذاشته بود برگشتم گفتم چیکار کنم از این گونی تر پیدا نکردم تن کنم برگشته میگه فیس شما جذابه . منم پیش چند نفری که بودند گفتم مگر همجنس باز باشی که فیس من واست جذاب باشه وگرنه من خودم از خودم حالم به هم میخوره تو رو نمیدونم ..... راهم کشیدم اومدم بیرون و رفتم کارم انجام دادم و مجدد یک رفت و برگشت دم در داشتم . واسه چند برگ کپی رفتم بیرون دوباره که میخواستم وارد بشم گفت دیگه نمیذارم بری تو میگم واسه چی برگشته میگه حراتس بهمون گیر میده یک خانم بی جاب دوبار رفت و امد کنه .منم قای کردم کارتم برداشتم اومدم بیرون رفتم پیش رییس حراست اداره گفتم اقا شما من رو میبینی تحریک میشی؟؟؟؟؟؟؟ بنده خدا با کلی ریش سرش از خجالت انداخت پایین گفت خواهرم قباحت داره ... گفتم نه اقا لابد تحریک میشی که همکارت به این تیپ ساده من میگه جذاب و میگه نمی تونم برم تو ...

ایشون برگه زدند و من رفتم تو ...... و حرفی هم نزدند تا اینکه روز بعد تماس گرفتند شرکت که میخواد باهام صحبت کنه و مثل اینکه ماجرا رو پیگیر شده بود و در جریان گیر دادن به من بود و عذر خواهی کرد هرچند فایده ای نداره این عذر خواهی ها تا کی به خاطر اینکه مانتویی هستم اون هم با قیافه بدون رایش و ساده باید زیر سوال برم فقط چون یک کارمند عقده ای هست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/

ماجرای بعدی در هفته گذشته هم برمیگرده به کارفرما که نمی دونم کدوم شیر ناپاک خورده ای بهش گفته بود من تنها زندگی میکنم و این اقا شب اول به بهانه کار زنگ زد و تو حرفهاش فهمیدم نیت داره . از تیکه هایی که انداخت . روز بعد تو شرکت خوب پیچوندمش ولی خوب از رو نرفت . شب دوم گوشیم جواب ندادم به مدیر عامل زنگ زده بود که همکارتون جواب نمیده که اون زنگ زد و من خودم تماس گرفتم عذر خواهی هم کردم . با همه عصبانیتم با ارامش حرف زدم دیگه روز بعد وقتی بعد از تایم زنگ زد انچنان کامل توجیحش کردم و یا به قولی فهموندم اشتباه بهت گفتند من اگه تنهام دلیل بر این نیست تو این شهر هر غلطی میکنم. ....

تا اینکه دیگه زنگ نزد و شب قبل از برگشتش بهم زنگ زد که اره من فکرناجور کرده بودم وقتی فهمیدم تنهایید و گفتم امتحان کرده باشم ببینم چه جور ادمی هستین برای همکاری های بعدی که بهش گفتم فکر نمیکنم مسئولیت حراست شرکت .... با شما باشه و یا قرار باشه من اونجا استخدام بشم که میخواهی من رو مورد امتحان قرار بدی ....

ولی متاسف شدم واسه جامعه ای که مردان ما از زنان تنها اینجوری سوا ستفاده میکنند و هر بگو بخندی رو به منظور میگیرند و یا فکر میکنند هرزنی تنهاست لابد میخواد باهاشون باشه .

من از طرف جامعه زنان تنها اعلام میکنم می نیاز یبه بودن شما مردان کنارمون نداریم . به خدا نیازی نیست هر روز به ما گوشزد کنید ما میدونیم تنهاییم. ..............................................

نظرات 3 + ارسال نظر
اذر دوشنبه 9 شهریور 1394 ساعت 16:10

سلام
این سه پست اخری رو الان خوندم .
منم از دست بابام خیلی دلخورم ولی چ کنیم نمیشه که اونارو تغییر داد.
خدارو شکر شلوغیات تموم شد خانم دکتر .
متاسفانه بعضی مردا مرض دارن و خوب شدنی نیستن انگار

متاسفانه بله ... مردها زیادی موجودات غیر قابل تحملی هستند باور کن...
پدر من دیگه واسم داره تموم میشه واقعا دنبال یک پرد خوب میگردم

یاشل دوشنبه 9 شهریور 1394 ساعت 14:23

چه خوشم اومد جواب حراستیه رو دادی.آی بدم میاد الکی گیر میدن.حالا به اونا که جلفترن میترسن چیزی بگن به ساده ترا گیر میدن.تجربشو تو دانشگاه داشتم
کارفرمات مگه کارفرما نیس؟پس چی میگی که نمیخواد استخدامم کنه؟متوجه نشدم

دقیقا بدم میاد بلدند فقط به قیافه معمولی گیر بدهند.
کارفرمای من شرکت دولتی هست که به عنوان کارفرمای اصلی میاد تو شرکت ما . شرکت خصوصی وابسته به دولتی هست . من تو مشاور هستم دیگه

اعطم46 دوشنبه 9 شهریور 1394 ساعت 01:26

سلام خدا صبر -توان وقوت بهت بده

سلام . ممنون عزیزم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.