بغض در گلو

پنج شنبه خیلی فکر کردم چند وقتی هست دارم فکر میکنم حس میکنم خیلی زود باورم خیلی .

چند ماه پیش بد یا خوب کار واسم بود اون موقع هرکار کردم نذاشتند برم . تازه من رو انداختند تو مود غیرت و تعصبات که میدونیم تو قبیله شما کسی یک هو ول نمیکنه و.... بعد الان اینجوری . خدایا کاش باور نمی کردم حرفهاشون رو از کی گلایه کنم که خودم مقصرم و بس

فکر میکردم من حساس شدم من دارم با بد بینی نگاه میکنم اما امروز که با یکی از همکارها صحبت میکردم اونم مثل من خیلی از دست اینها داغون هست گفت منم زمزمه هایی شنیدم که بدشون نمیاد پرت باز کنند حواست باشه و....

یک سیب تو گلوم بود یاز هم ....

روز جمعه حسابی مشغول خونه تمیز کردن شدم دلیلش هم کاملا واضح هست بله دوستان و همکلاسیهای عزیز به دلیل اینکه اینجانب نمره خوبی اوردم تو دوره قبل خودشون تلپ کردند رو من بیچاره و روز 3 شنبه مهمون دارم حدود 20 نفر خانم و اقا ....

البته تو این دوره استاد گرامی قول داده چند تا فوت کوزه گری هم واسمون بیاره بله یک سری کارهای پوست و زیبایی که درامد زایی داره . خدایی دیگه ما هم رفتیم تو افرادی که فکر جیبند . البته من خدا رو و بنده ها رو هم در نظر میگیرم .وهمش به جیبم نگاه نمیکنم

و امروز نشستم و دارم کارهاکم میکنم با همون سیب . و دارم به اینده فکر میکنم تا کی میخوام اینقدر بی سرو سامان باشم خدا خودش همیشه هست همیشه داره کمکم میکنه ولی خودم خیلی اشتباه میکنم من کلا ضربه میخورم به خاطر سادگی و صداقتم . من تو محل کار نه زیر اب میزنم نه بد کسی رو میخوام اما متاسفانه همه دو رو دو رنگند و من با سادگی ....

میدونم خدای مهربون حواسش بهم هست میدونم خدا خودش هوام رو داره ولی دلم میگیره خوب چیکار کنم . دیشب تا دیر وقت بیدار بودم ... فکر می کردم باید بسازم خیلی سریع من میتونم شک ندارم

دیروز یک زنبور چند جام رو گزید اولش هیچی نشد فقط سوزش داشت اما الان دست و پام هرجا که نیش زده 4 جا رو نیش زده اندازه یک پرتقال ورم کرده . قرمز شده .....................

این هم ره اورد روز جمعه من .....

شدید درگیرم شدید پیگیرم باید برم دنبال کارهام دعا کنید برام محتاج عجیبی برای دعا هستم

خدایا خدای مهربون من میدونم کمکم میکنی میدونم حواست هست میدونم دستهام رو میگیری خدایا نذار بغضم نشون داده بشه میدونم که نمی ذاری بنده هات بشکنند من رو .. میدونم خدایا خدای مهربونم

نظرات 4 + ارسال نظر
زرین دوشنبه 30 شهریور 1394 ساعت 00:43 http://zarrinpur.blogsky.com

سلام سانیا جون .امیدوارم چه در محیط کار چه زندگی شخصی هر کی بهت بد کرده،خدا خودش جوابشونو بده وبزودی به آرامش برسی.از روی سنجد گلم ببوس

سلام عزیزم مرسی از لطفتون . توکل به خدا دارم

اذر دوشنبه 30 شهریور 1394 ساعت 00:06

چند جاتو .
اخخه .از بس که گلی

اخ نگو خواهر که شدم شبیه متکا

الهه شنبه 28 شهریور 1394 ساعت 19:15 http://shabhayemahtabiyeman.blogfa.com

خداکمکت کنه و همیشه دستاتو بگیره ایشالا ، عزیزم بالاخره یه روز خوب میاد

ممنون دوست من توکل به خودش دارم عزیزم

امان از همکار بد.نباید دلت بسوزه واسشون.باید هرچی میگن جوابشونو بدی.تو زیادی مهربونی.ولی خب همه جا همینطوره.یعنی فکر نکن بری جای دیگه از این خبرا نیستو.به تجربه میدونم همه محیطای کاری اذیت کن داره ولی بعضی جاها کمتره بعضی جاها بیشتر.بستگی به شرایط داره که واست بصرفه بری جای دیگه یا نه.
منم چند هفته پیش مشکلاتی سرکارم داشتم یه مدت دیونه بودم.به همکارم گفتم کم کم حلش کرد
باید گفت

واقعا هم که امان از دست این ادمها. لطف داری عزیزکم من خوب نیستم فقط نمی تونم به کار ادمها کار داشته باشم . میدونی همه جا همین هست ولی یک جاهایی دیگه توهین زیاد میشه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.