دوستان عزیزم من الان از تهران دارم مینویسم ـ
هنوز جانیافتادم ولی خدا روشکر دارم کم کم جا میافتم خدا کنه ته نگیرم
جمعه صبح با ستجدکم راه افتادیم به سمت تهران با قطار بماند که خیلی اذیت شدیم از طرف. دیگه هم. روز قبلش کلی مراسم خداحافظی. و گریه زاری با دوستان همکار داشتیم ـ بالاخره جمعه شب رسیدیم تهران ـ از اون طرف هم پدر خانم داداشم که حالش بد بود به رحمت خدا رفت البته من زنگ زدم و تسلیت گفتم عذر خواهی هم کردم بابت عدم حضورم ـروز شنبه با سنجدک راه افتادیم به سمت خونه دیدن که اصلا جای خوبی نذیدیم هیچ به درد بخور نبود ولی خونه یکی از دوستانم که اونجا نزدیک بود رفتیم و کلی به سنجد و من خوش گذشت ـ سنجد خدشحال بود که دوست جدید پیدا کرده چون پسرش همبازی خیلی خوبی واسه سنجد بود ـ
روز یگ شنبه سنجدک رو بردم یکی از مهد های اطراف خونه دوستم ـ وای که چقدر گریه کرد و گفت ننی خوام بمونم من رو همرات ببر یا بریم
سلام خدا پشت وپناهت باشه
زکوشش به هرچیز خواهی رسی
سلام عزیزم مرسی . ممنون از لطفت خدای مهربون همیشه کمکم کرده . انشالله که یارو یاور تمام دوستانم هم باشه
وب خوشگل و نازی داری حیفه که بازدیدش اینقدر کم باشه برای افزایش بازدید راهکارهای جدیدی دارم پس به وبلاگ من سر بزن مطمئن باش پشیمون نمی شی
چشم میام خدمتتون
به سلامتی ایشالا
انگار نیمه کاره نوشتی
کاش همه چی روبراه بشه.بلاخره مهاجرت کردی حالا پله پله تا رسیدن به خارج
مرسی عزیزم . اره درسم تمام بشه بعد کم کم به رفتن اون ور فکر میکنم . توکل به خدا
یکم گنگ نوشتی...نمیفهمم چ اتفاقی افتاده...یهو رفتی تهران برای زندگی؟
یا ماموریت...انگار وسط نوشتن یکی امد نتونستی کامل بنویسی!!!
سلام عزیزم . اره اگه بقیه وب رو بخونی نوشتم که کلا اومدم تهران
سلام
خدارو شکر ان شاالله به زودی خونه خوب پیدا کنید و خوب جا بیفتید
سنجدو ببوسید از طرف من
سلام مرسی عزیزم . انشالله . ممنونم
رسیدنت بخیر عزیزم ، ایشالا همه چیز به خیر تو می گذره ؛ روزهای خوبی در انتظارته
مرسی . توکل به خدا دارم .دوست خوبم
عزیزم به تهران خوش آمدی . انشالا این تغییرمکان برات خیر و برکت بهمراه داشته باشه .
مهاجرت اولش خیلی سخته ولی کم کم بهش عادت میکنی . سنجدک هم به مهد جدید اخت میشه همه چی روال عادی میگیره .
ممنون . انشالله که خیر باشه فعلا که ابتدای ورود گیج گیجم تا بعد ببینم چی میشه کرد