جابه جایی از مشهد ...

ممنونم از تمام دوستانی که حالم پرسیدند و نگران بودند . بله بالاخره منم وسایل هام اوردم و مستقرشدم در تهران البته نه کامل ها کم کم .

روز 4 شنبه با سنجد رفتیم راه اهنو رفتم مشهد. صبح روز بعد که رسیدم چند تا کار داشتم که باید انجام میدادم . اول اینکه یک کلاس مربوط به دورههایی که میرفتم بود که تقربا چند ساعت عملیش مونده بود منم رفتم وتمام کردم کلاس رو بعد هم با دوستان کلی موارد و اطلاعات مشترک رد و بدل کردیم . بعد راهی شهرمون شدم اونجا هم خوب شب مراسم ختم بود که با سنجد رفتیم و شبش خونه پدر جان بودم روز بعد با قولی که ابوی گرام داده بود عملی نشد و با من نیومدند مشهد واسه جمع و جور کرن وسیله هاو اسباب کشی ولی خوب دوسه نفری از فامیل نزدیک اومدن و ما شب تا دیر وقت وسیله جمع کردیم روز بعد هم همین طور و شنبه در طوفان شدیدی که مشهد داشت بالاخره وسایل بار کامیون شد  وحرکت کرد . قاطی بودم هوا سرد بود دوستان هم رفتند دست تنها مونده بودم کاملا به هم ریخته طوری که یادم رفته بود ساک وسایل شخصیم از وسط جمع کنم و متاسفانه کارگرها اونها رو هم برده بودند شب من مونده بودم و سنجد و لباس نداشته ها . که خوب چون هوا سرد بودو من پالتو تنم بود و سنجد هم کاپشن خدا رو شکر زیاد اذیت نشدیم . روز یک شنبه هم رفتم بیرون و کلی کار عقب افتاده رو انجام ادم . عصری هم با صاحب خونه رفتیم بنگاه و قرارداد نوشتیم برای تخلیه زود تر از موعد . البته صاحب خونه بسیار ادم خوبی هست ولی من نمی دونم چرا از این املاکی بدم میاد . واقعا بدم میاد ها ...

به صاحب خونه هم گفتم که بنده خدا قول داد زودتر پول رو جور کنه به من برسونه که منم بتونم بدهیه ها رو بدم . اخ که خیلی خسته ام داغون داغونم یعنی ...

شب هم با خداحافظی از دوستان راهی فرودگاه شدم واقعا توان نشستن تو قطار رونداشتم و اینکه صبح نمی دونستم بعد با سنجد چه کنم واسه همون ترجیح دادم با پرواز بیام و امروز هم سنجد رو گذاشتم خونه دوستم و خودم اومدم سرکار البته یکم با تاخیر رسیدم چون ترافیک بالا بود 

وسایل هم رسیده تهران و یکی از دوستان زحمت کشید برد تو خونه خالی کرد و قراره منم شب برم و اونجا رو بچینم . وای که دارم از خستگی میمیرم . ولی خوشحالم همین که تموم شد همین که مستقر شدم فعلا خودش جای شکرش باقیه برنامه هام تقریبا به موقع انجام شد  لی خیلی خستم و داغون اساس اساس.

 خدای مهربون من شکر میکنم برای همه چیز برای توان این جابه جایی برای اینکهتمام شد این جا به جایی برای اینکه همه چیز به سلامتی تموم شد و...

خدایا ممنونم برای داشتن خدایی چون تو مهربون و مهر ساز خدایا از توئ برای همه شادی موفقیت میخوام خدایا کمک رسان همه باش 



نظرات 7 + ارسال نظر

وای دختر دیگه تهرونی شدی
خدا رو شکر که نیروهای غیبی به کمکت میان

با اجازتون بله دیگه اومدم تهران . قربونت ممنون . واقعا اگه نیروهای غیبی نبوئ من الان هیچی نبودم . شما هم راجع به تهران تجدید نظر کن

اعظم46 سه‌شنبه 26 آبان 1394 ساعت 19:58

سلام خداقوت منم می خواستم حرف های سحر خانم رو بگم که سحر خانم زحمت نوشتن رو کشیده عزیزم ان مع العسر یسرا

سلام و ممنون از لطفت عزیزم .

فریبا سه‌شنبه 26 آبان 1394 ساعت 18:14 http://BERKETANHAIMAN

خسته نباشی عزیزم یه روز همه این سختی ها تموم میشه و جواب صبر و تلاشتو می گیری ان شاالله خیلی نزدیک باشه روزهای پر از آرامش و خوشبختیت

مرسی عزیزم توکل به خدا دارم انشالله که خودش کمک کنه

اذر سه‌شنبه 26 آبان 1394 ساعت 17:51 http://azar1394.blogfa.com

تبریک میگم بهت
خدا رو شکر اونی شد میخواستی .خدا به همرات

مرسی . ممنون عزیزم . اره خدای مهربون خواستههامون رو مینویسه کم کم اجابت میکنه

نوشی سه‌شنبه 26 آبان 1394 ساعت 15:04

آفرییننننن سانیا جان . خسته نباشی عزیزم . زنهای قوی مثل تو باعث افتخارن . واقعا جا داره یه احسننتتت بزرگ بهت گفته بشه . خوش به حال سنجد که مادر قابل و مدیری مثل تو داره . خدا هر دوتون رو زیر سایه خودش حفظ کنه و همیشه پشت و پناهت باشه عزیزم .

مرسی . این امیدواری که شما دادی بهم دیگه هیچ جا جا نمی گیره . مرسی عزیزم از لطف بی اندازت

سحر سه‌شنبه 26 آبان 1394 ساعت 11:27

عزیزم سانیا خدا بهت قوت بده خانووووم. هزار ماشاا... بهت تبریک میگم. بخاطر توانت بخاطر فکرت بخاطر اراده ات بخاطر صبرت بخاطر اینکه قوی هستی. امیدوارم از ته دل با تمام وجود شاد باشی. خدا تو و پسرت رو برای هم شاد و سلامت و سربلند نگه داره.

مرسی سحر عزیزم ممنون به خاطر همه چی به خاطر امیدی که بهم میدی برای تمام این روحیه ام که مدیون مهربونیهاتم مرسی سحر جون

بنفشه دوشنبه 25 آبان 1394 ساعت 12:32

عزیزم امیدوارم این نقل مکان برات پر از شادی و موفقیت باشه امیدوارم آرامش به زندگیت برگرده نگران نباش اثاث هم چیده میشه رو غلتک میفتی کار خوبی کردی اومدی تهران هم دور شدی هم واسه آینده پسرت خوبه من کرجم اگه کاری از دستم بر بیاد به روی چشم اینا گفتم که خیلی غریب نباشی

مرسی عزیزم توکل به خدا انشالله واسه همه درست بشه و همه چیز روی روال

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.