خیال راحتم . نفسی خوب می اید

دیشب ولنتاین بود خوب به من ربطی نداشت قطعا ونخواهد داشت . نه عشقی داریم و نه... عوضش یک عشق دارم به اسم سنجد که همه وجودمه

دیشب رفتم  خونه مریض داشتم تا دیر وقت اونجا بود هم اون مریض ام اس که خیلی واسش خوشحالم خودشم امیدواره خدا کنه درمانش تکمیل بشه . و منم پیش خدای خودم رو سفید بشم که امید الکی به یک جوون نداده باشم .

اخر شب به اون مرد پیغام دادم واسه رضایت نامه گفت صبح میگفتی گفتم والا اینقدر بیکار نیستم دیگه صیح تا شب مثل یویو یاداور تو باشم .

دیگه یکم متفرقه هم دیگه رو گاز گرفتیم مجدد برگشت گفت میدونم تو هم مثل من نمی خواهی برگردی گفتم چیه همش میخواهی به خودت تلقین کنی . جو گرفتت گفت اره به خانمم گفتم تو کنار میری و ... گفتم تو حق نداری وقتی هنوز اسم من تو شناسنامت هست همچین حرفی بزنی .... گفت مگه برات مهمه . گفتم ببین عاشق چشم و ابروت نیستم ولی دلیل نمی بینم با هرکسی اسم من رو کنار بیاری حواست باشه ..

گفت من صیغه 99 ساله کردم گفتم میدونی خلافه و من میدوتونم از دستت شکایت کنم گفت تو رفتی   بهش گفتم دقیقا اشتباهات اینجاست چون من اظهارنامه برگشت نداشتم . هیچی دیگه ضایع شد نشست سر جاش

برام مهم نیست قراره ما دادن رضایت خروج و پاسپورت من و سنجدک هست.

قرار طلاق گذاشتم بعد از قطعی شدن وزارت

الان خوبم

خیلی کار دارم

باید کلی برنامه بچینم

ببینم کدوم دانشگاه خارج از ایران میشه ادامه داد. شایدم موندم همین جا . اون مرد سنجدک رو نمی خواد با مهر و امضاو تعهد

تمام استرسم تمام شد

سنجدک برای مامان شد و امامان زندگیش بهتره قطعا

فردا هم هرحرفی بزنه تمام مدارک هست که ثابت کنه مادرش همه جوره به پاش نشسته

من امروز حس خوبی دارم همه روز برای من خوب خواهد بود و من شکی ندارم

خدای شکرت همین که تکلیفش معلوم شد خدایا شکر خدایا شکر که تو رو دارم و تو تمتام مراحل کمکم میکنی

نظرات 5 + ارسال نظر

چه سر خودشم معطله که میدونم نمیخوای نمیخوای در اورده یوقت تو نخوای بهش برگردی.خوشحالم خودت عاقلی

والا ما هم گیر کریدیم تو این ادم و کارهاش

سیمرغ دوشنبه 26 بهمن 1394 ساعت 10:02 http://mostakhdem.blog.ir/

ای جونم که اینقدره خوب و منطقی و در آرامش به قضیه نگاه می کنی و مدیریتش می کنی
روزای خوب تو راهه عزیزم، دست سنجدکو بگیر و پیش به سوی آینده روشن

مرسی عزیمز از لطفت و این همه مهربونیت ...
دقیقا پیش به سوی روزهای خوب

اعظم46 یکشنبه 25 بهمن 1394 ساعت 19:28

خدا رو شکر که تا حدودی به آرامش رسیدی

بهتره تا خاطر اون خانم رو می خواد شما کارای مهم خودت رو انجام بدی اگه خیلی طول بکشه وزندگیش عادی بشه ممکنه فیلش یاد هندستون کنه

خداروشکر و توکل به خدا..
اره تا تنور داغه من باید بچسبونم و از اون وضعیت بکشم بیرون...

اذر یکشنبه 25 بهمن 1394 ساعت 14:12 http://azar1394.blogfa.com

حالا چه اصراری داره هی بگه خانمم
معلومه قصد ازارت رو داره .فکر نکنم از زندگیش راضی باشه
به هرحال خوبه که داره استرسهات تموم میشه
موفق باشی و خوشبخت

جهت ازار رسانی به من هرکاری میکنه اون
اره واقعا خدا رو شکر تمام شد ...

غریبه یکشنبه 25 بهمن 1394 ساعت 14:09

زیاد کل کل نکن
بگذار رضایت نامه را برایت بفرسته
آخه فعلا ریش شما گیر است

کل کل نمی کنم ولی دیگه رو اعصابمه ها ....
نه دیگه ریشم گیر نیست . تا وقتی تنها بود فیلش یاد هندوستان میکرد الان دیگه نه ... میترسه اون طرف از دست بده

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.