چرا تمامش نمی کنی ..............


گاهی میمونم از کار این زمونه . من تصمیم  گرفتم و از تصمیم خودم دیگه برنمی گردم ولی نمیدونم چرا اون مرد اینکار میکنه با من ...

دیشب باز پیام داد اولش که بحث پاسپورت و حق خروج بود هیچی نگفت یهو گفت میخوام ببینمش . دوباره ما قاطی کردیم هردوتامون دوباره همه چیز مثل از سر گرفتن کلاف کاموا از سر گرفته شد میگفتتو نبخشیدی .. گفتم چه جوری میبخشیدمت تو ول کردی سراغ ما نیومدی . حتی یک جاهایی کوتاه اومدم تو ول نکردی

میگفت من اشتباه کردم اما تو ول کن ماجرا نبودی ...تو مغرور بودی . گفتم تو نبودی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دیگه من گفتم اون گفت تا پاسی از شب اخرش هم بحث نیمه تمام موندو اون خواب رفت منم که رفتم گرفتم خوابیدم

از یک طرف میگفت یعنی تو میگی من کسی که بهم علاقه داره به خاطر دیدن سنجد ول کنم؟ گفتم من همچین حرفی نزدم تو کلا توهم داری که به من بقبولونی . گفتم من بعد مدتها بهت پیام دادم تو جواب ندادی . من فرصت خواسته بودم فکر کنم .تو چیکار کردی کلا صورت مسئله رو حذف کردی

گفت اونموقع دیر شده بود یک سال زیاد بود ... کفتم قاطی داری ها یک سال کجا بود زیر 6 ماه بود .....

من نمی دونستم تو توی یک سال چیکار کردی

باز تو حرفهاش میگفت توخوبی موفقی همین که موفقی باعث موفقیت سنجد میشی . اون رو خوب بزرگ میکنی منم گفتم : باید الان تشکر کنی ولی هیچی نگفت . بهش گفتم سنجد باهوشه من میدونم قابلیت این داره که خوب رشد کنه گفت به پدرش رفته ... منم گفتم نه شواهد میگه هوش و ذکاوت و اخلاقش به مامانش رفته ... هیچی دیگه دهنش بست

بعد اون گفت حق تو نبود این جور زندگی تو باید زندگی خوبی میداشتی چون خیلی خوبیس... منم از اونجایی زیادی شوخ طبع شدم .. گفتم چیبه کیس مناسب واسم جور کردی عروسم کنی . وای میخواست بکشه من رو ....

من نمی دونم این مردها چرا اینجوریند ؟ وقتی خودشون میرند سراغ یکی دیگه هیچی نیست ولی ما زنها نباید حرفشم بزنیم . حالا خودش هم میدونه من دنبال مرد و ازدواج مجدد نیستم ها .ولی شوخیش اذیتش میکنه

اونم کسی که میگه من اصلا بهت فکر نمی کنم.....

از اون مرد مهم تر سنجدک منه که تو مهدشون نفر اول شده و بردنش امروز جشنواره کودک الهی مامان فداش بشه با اون جشنواهر رفتنش . با اون انتخاب ......

لباس مهمونی تنش کردم و بردم مهد کودک گذاشتم ...

دیشب کارنامش بغل کرده بودم بچم تو همه چیز اول شده بود چند تا مهر عالی و هزار افرین هم خورده بود تو کارنامه پسرک من...

تا یادم نرفته این روبگم که ... اون مرد تو حرفهاش گفت خانواده من جلو اومدند دنبالت اومدند زنگ زدند اما خانواده تو چی ؟ هیچ کاری نکردند اینقدر بی تفاوت نه اخه اینقدر بی تفاوت ....منم دیگه مثل قدیم گارد نگرفتم گفتم مسئول رفتار دیگران من نیستم خیلی ناراحتی زنگ بزن به خودشون بگو از خودشون بپرس فکر نمی کنم ربطی به من داشته باشه .. گفت تو هم مثل اونها بی تفاوتی گفتم وقتی با تو زندگی میکردم بهت بی تفاوت نبودم بودم ؟ گفت نه بعدش ... گفتم تو اوج ناراحتی نمی تونستم واست خاطره سازی کنم. دیگه .....

خدایا ممنونم برای این همه دل خوشی که بهم میدی .. خدای ممنونم که اینقدر امیدوارم میکنی .خدایا برای سنجد مهربون و باهوشم شکر خدایا از اینکه اینقدر به من لطف داری خدایا شکرت میکنم .

خدایا ممنونتم ...

خدایا شکرت چگونه کنم که اینقدر مهربانی

نظرات 4 + ارسال نظر
اعظم 46 پنج‌شنبه 29 بهمن 1394 ساعت 13:38

برام جالبه اون مرد می خواد هم شما رو تو همین وضعیت نگه داره وبچه ش هم یه پرستار به مهربانی مادر داشته باشه هم به عشق وحالش برسه

بالاخره حرف آخرش چیه حاضره طلاق بده ؟
از کار تو وزارت خونه چه خبر؟

برای منم همین جالبه بالاخره میخواد چیکار کنه ؟ فعلا که خبری از طلاق نیست انگار روزگار خواب های زیادی واسم دیده
وزارت خونه هنوز معطلم نگه داشته و خبری هم نداده .. ولی امیدوارم درست بشه

انگار هنوزم معلوم نیست این آدم هدفش چیه وگرنه این حرفا واسه چیه آخه؟
چه زبون درازی داره واقعا چه انتظاری!کی میره دنبال مرد که بگه برگرد سر زندگیت؟یعنی دست پیشو میگیره پس نیفته.از حرفاش معلومه تازه انگار یه چیزیم بهش بدهکار شدی .بیخیال این آدم اگه شعور داشت زندگیتو خراب نمیکرد

اصلا معلوم نیست میخواد چیکار کنه و داستان چیه به خدا ....
بله انگار توقع داره که من برم پی ایشون اینم از مرد ما که انگار بچه بزرگ کردم البته هنوزم بزرگ نشده ها بچه هست

اذر چهارشنبه 28 بهمن 1394 ساعت 14:02 http://azar1394.blogfa.com

اقا خوشم میاد که تو بحث کم نمیاری .
اره واقعا جالبه .چ غیرتی میشن ولی خوب حرصشو در اوردی
معلومه حسابی گیر کرده نه دل میبنده ونه دل میکنه اونم سر دو راهیه .اینکه بهت میگه تو موفقی جالب بود.شاید منتظر بوده کم بیاری .
ماشالا سنجد.راستی تو کارنامه ش مثلا چیه
کلاسه چیه

من کم بیارم میمیرم ..میدونی سختمه
اره گیر کرده عجیبم گیر کرده نمیدونه غلطی که کرده درسته یا نه
کارنامش مشاهده ،ارتباط قصه گویی فیزیک دان کوچک شیمی دان کوچک. حل ریاضی شعر خوانی و....
مهدشون خیلی اموزش میدهند هر هفته دوتا کاردستی راجع به مسایل علوم و ریاضی و محیط زیست وجانوری و... فقط میفرستند خونه
کلاس زبان و سفالگری و..

غریبه چهارشنبه 28 بهمن 1394 ساعت 10:56

آیه قرآن است در اختلاف زن و مرد که احتمال جدا شدن هست باید کسانی از خانواده ی زوجین برای حل مشکل دخالت کنند
در بحث های زن و شوهری معمولا خاطرات خوش از ذهن می پرد و فقط گلایه می ماند
حالا اگه شوهرت رسما عذر خواهی کند حاضری او را ببخشید و یا دو باره بدی هایش را به رخش می کشی ؟

والا ایه قران گفته ایجاد صلح مال ما بدتر بود . خانوادش اتیش به زیر دیگ میدادند ....
عذر خواهی ؟ اون ادم الان فقط به این فکر میکنه که من از دستش رفتم تمام .... وقتی راحت بحث کس دیگه ای رو به میان میکشه خوب توقع هیچی ازش نیست

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.