شکلات میخرین؟

طی اقدام محیر العقلی تصمیم گرفتم برم قم ...اخراین هفته زیارت و سیاحت و گردش با سنجد نمی دونم هم چرا ها ولی میخوام برم ..بعد دوستم زنگ زده که اخر هفته چیکاره ای گفتممیخوام برم قم . گفت وایستا هفته دیگه منم همرات میام گفتم چرااین هفته نمیای گفت دوست پسرم این هفته تهرانه خوب میاد پیشم (دوستم تنها زندگی میکنه)

گفتم نه زیارت و سیاحت رو نمی ذارم لنگ دوست پسر توو .ناراحت شد بهم گفت احساس ندایر شعور اجتمایع یهمنیست . تو سردی و نمیدونی محبت مرد یعنی چی ؟!!ولی قرار نیست همه زنها مثل تو باشند تو دیگه مرد شدی . ااق هرچی دلش خواست به من گفت ....من منظورم ایننبود چرا رابطه داره ؟ چرا دختر مجرد اینقدر راحت به تاراج رفته  چرا داره تاراجش ور ادامه میده و توقع داره فلان دکتر ازش خوشش بیاد و وقتی با اون دکتر حرف میزنیم میبینم دکتر تو مغزش یک چیز میچرخه این دخت رخنگ و میشه استفاده کرد ........ و اصلا اینها به من ربط نداشته تا الان انتقادی نکردم بهش هیچ ی من اصلا منظورم اینها نبود . من فقط گفتم میخوام برم این هفته همین . نمی خوام برنامم برای اون خراب بشه توقع زیادیه ؟ .....هرک سبرنامه ای داره من که نمی تونم تضمین بدم برنامه هام با  بقیه ست میشه یا  دیگران همین طور ...

با همه اینها من میخوام برم قم ...نمی دونم اخرهفته میتونم یا نه ..اگه کلاس 5 شنبه تشکیل بشه نمیرم .میمونم روز جمعه میرم ...وگرنه 5 شنبه راه میگیرم به سمت قم ...

به استادم پیام دادم این هفته میاین کلاس ...زده اگه نمیخواه ی بیای من غیبت نمیزنم ..تهش زده معلوم نیست بیام ها...

با این دوراه یو اینجور که دوستم بهم پرید هنوز روحیه رفتن دارم من ....میرم....انشالله ..

سنجد صبح یک دونه شکلات دستش بود دم مهد میگه مامان برام لباس بت من بخر . گفتم مامان پول ندارم باید پولهات بریزی تو قلکت ..برگشته میگه شکلات میخواه یگفتم ممنون پسرم چرا که نه..میگه خوب میفروشم بهت ..پولش رو یدم برام لباس بت من بخر...گویا فرزند من خبر از هیچی نداره یک شکلاتش رو با لباس بت منش هم قیمت کرد ..

احیانا شما شکلات نمی خرید؟تصمیم به خریدش ندارین ؟

نمایشگاه تجهیزات پزشکی هستاین یک یرو میخوا م برم ..کتا ب که دادم کسی واسم خرید . امیدوارم برسم این یکی ور برم وسیله هام بگیرم...

شرکت محل کارم واممیدهولی به نوبت ..واسه یکی از بچهها دوماهه ندادند هنوز میخواستم درخواست بدم اگه قبول کنه باهاش خونه بعدی رو رهن کنم ..البته این مبلغ وام کمه ولی بازهم خیلی بهتر از هیچی هست

این روزها سرکار خوبم میاد بخصوصو 2 به عبد دلیلش بیخوابیهای زیاده کاش بتونم استراح ت کنم....

هفته دیگه تصمیم به مشهد رفتن داشتم نمی دونم چرا یهو منصرف شدم کلا از همه چیز ..و تصمیمم شد قم ....اونم یک روزه صبح برم شب برگردم...

حوصله رفتن پیش خانواده و حرف شنیدن ندارم میزارمیک وقت دیگه میرم اشکال نداره نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دوتا کار دارم انجاممیدم پول خوبی داره دعا کنید درست بشه بعد میام توضیح میدم....


نظرات 11 + ارسال نظر
زری چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 ساعت 00:04

با نظر دل آرام موافقم . به نظرم تردیدهای خودش رو اینطور بیان کرده ولو تردیدها در ناخودآگاهش بوده.
شاید شما هم نباید اسم دوست پسزش را می آوردی. فقط میتونستی بگی دلم مبخواد این هفته برم ، انشاالله یه بار دیگه هم با هم میریم.
میدوتی اینجور گه کفتی انگار اگر میگفت این هفته بابام میاد پیشم، تو اونوقت سفرت را عقب مینداختی چون بنظرت منطقی بوده که باباش بیاد. یه جورایی انگار تو هم قضاوتش کرده ای و تو موضع دفاع قرارش داده ای.

نمی دونم فعلا که بنده رو. ترکونده ....
نه میدونه من کاری به کار کسی ندارم به منم ربطی نداره با کسی هست یا نه ....
اخه اگه باباش هم میومد من منتظرش نمی موندم ...
ماه رمضان نزدیکه ووقته منم خیلی کم

اذر سه‌شنبه 28 اردیبهشت 1395 ساعت 21:27 http://azar1394.blogfa.com

ببین زودی به فکر جور کردن پول افتاده
ولی کارش جالبه .

دقیقا وروجک میدونه که برای لباس بت من نیاز به پول داره ...
بازاریه اخرش هم درس نم یخونه میشه واسه خودش کاسب

هوپ... سه‌شنبه 28 اردیبهشت 1395 ساعت 19:31 http://be-brave.blog.ir

سهلام بانووو
خوبی ؟ سنجدک خوبه ؟ میبینم که ماشالا بزرگ شده و معامله صورت میده :))

از حرف مثلا دوستت هم واقعا لجم گرفت ، نشون داد نه تنها اجتماعی نیست بلکه بی شعور هم هست با عرض معذرت

سلام عزیزم . اره چه جورم بزرگ شده حسابی مردی شده برا خودش بعد کاسب و بازاریه مثل داییش .
ای بابا من دیگه عادت کردم مورد قضاوت قرار بگیرم

نوشی سه‌شنبه 28 اردیبهشت 1395 ساعت 10:26

واقعااااا چقدر مردم پرتوقع شدنننن . خوب کاری کردی عزیزم که برنامه خودت و پسری رو عوض نکردی .

ای وایییییی من از دست این سنجد جگر با این حرفش . اتفاقا من شکلات لازممممم هستم وحشتناک . نه دیده میخرم . لطفا از سنجد جان شماره کارت بگیر که پرداخت بشه قربونش برممم .

میبین یتوروخدا . من برنامه عوض کنم که بقیه هم بیان ....
قربون شما لطف داری ...شکلات سنجد رو باید بذارم مزایده فکر کنم طرفدار زیاد داره ...

بهمن دوشنبه 27 اردیبهشت 1395 ساعت 21:48

انشاالله همه چی درست میشه . با پشتکاری که شما دارین حتمن مورد توجه و نظر خاص خداوند هستین .
نگران نباش خدا حامی خودت و سنجد جان هست .
ضمنن به نظر من معامله ی خوبیه . تازه به نظر من اگه سنجد قبول کنه و شکلاتش رو با لباس بتمن عوض کنه کلاه سرش رفته ...

انشالله توکل به خدا دارم عمو بهمن ...کلاه سرش رفته ؟ نه جدی کلاه رفته ؟ اخه تا سنجد طرفدارهایی چون شما داره بله دیگه......

مریم (تداعی آزاد) دوشنبه 27 اردیبهشت 1395 ساعت 17:29

خب میگفتی تو شعور اجتماعی نداری که از یه زن تنها میخوای یه هفته تنهایی رو تحمل کنه با بچش تفریح نره تا تو هم با جفتت حال کنی هم هفته بعد تفریح کنی !!
ظاهرا عقده هاش رو نگه داشته بوده به یه بهانه ای سرت خالی کنه چون حرفاش هیچ ربطی به جمله تو نداشت همچین گفته تو با هیچ مردی نیستی نمیفهمی محبت مرد یعنی چی انگار خودش کسی رو داره !دوست پسر نیم بند که هفته ای یه بار میاد فقط خودشو ارضا کنه شد که نشد دوست پسر :)

من مشکلم همین نگفتن هاست میدون یزیاد نم یتونم گند بزنم به دیگران البته یهو میزنم ها ...
نه والا این دوست پسرها به درد لای جرزم نمی خورند چه برسه امید و انتظار و.....
نمیدونم این چه حکایت یاینها دارند که فقط به مسائل جنسی نگاه میکنند چه دخترچه پسر

مهربانو دوشنبه 27 اردیبهشت 1395 ساعت 16:05 http://baranbahari52.blogsky.com/

جیگرررشو میخواد شوکولات بهت بفروشه ؟ می خررم با هزار مننننت .
سانیا جان فرزندت پسره؟ چند ساله شه ؟ خدا برات نگه داره تنها زندگی میکنید باهم ؟ اگه دوست داری بیا یکم برام تعریف کن از خودت

قربون شما عزیزم ..اره پسره 4 سالشه. تنهاییم و البته خدا با ماست میام پیشتون

سمر دوشنبه 27 اردیبهشت 1395 ساعت 15:54

امیدوارم درست بشه. سفرت رو هم به خاطر آدم های پرتوقع خوب میکنی کنسل نمیکنی عزیزم

توکل به خدا..اخ گفتی پرتوقع کردی کبابم . اخه اینقدر

غریبه دوشنبه 27 اردیبهشت 1395 ساعت 15:05

چه انتظاری
خب به قول خودت مگه آدم برنامه هاشو باید با همه ی دوستان هماهنگ کند
در ضمن شوخی یا جدی حرفش خوب نبوده
ما خودمون عادت نداریم برنامه هایمون را جار بزنیم سفر که می رویم در مقصد زنگ می زنیم که اینجاییم نگران نباشید
برو قم التماس دعا البته جمعه ها شلوغ است و وسیله کم

الی دوشنبه 27 اردیبهشت 1395 ساعت 14:59 http://elhamsculptor.blogsky.com/

بی خیال دوست
همون با سنجد برو قم برا خودت راحت

دقیقا بیخیال دوست . میریم قم انشالله

دل آرام دوشنبه 27 اردیبهشت 1395 ساعت 14:38

قم رفتی ما رو هم دعا کن. اونجا بری می تونی کمی استراحت کنی.
به حرف دوستت اهمیت نده. تو ناخودآگاهش از اینکه داره این کار رو می کنه بدش میاد و ناراحته وقتی کسی حرفی می زنه فکر می کنه دارن به رابطه اش اعتراض می کنن.
در ضمن ایشون که برنامه ی خودشو داره. به برنامه ی شما چیکار داره؟ ایشالا قم هوا هم خوب باشه.
جیگرشو با اون قیاس شکلات و لباس بت من.
ایشالا پول هم جور بشه به وسیله ی اون کارا

محتاجیم به دعا عزیزم ..انشالله حالا یک روزه میرم ...ولی به نظرم خوبه
نه مهم نیست ول یهنگ بودم باور کن ..یهو یکی اینقدر همه چیز رو قاطی میکنه اخه ؟؟؟؟؟
کار دارند به برنامه من انگاری . حالا من خودم اصلا کاری به برنامه دیگران ندارم ها .
بله سنجد ما حسابی داره واسه خودش خوشحالی میکنه لباس بت من بخره

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.