ماموریت میرم

اومدم زود بگم و برم حالا انگار واجبه من بنویسم ..

دیروز بعد سرکار رفتم دنبال سنجد و رفتیم خونه حسابی خسته بودم .ولی سنجدک دلش بزی میخواست یکم بازی کرد و بعد با تبلتش مشغول شد منم با یکی از دوستهای خوبم حرف زدیم  .بعدم شامی برا سنجد گذاشتم و طبق معمول کیک پزیدم ....تو این فصل دوست دارم کیک پختم رو .دوقلوها نوبت درمان داشتند از طرفی هم دوستم مهمون داشت میخواست یک غذایی براش درست کنم شوهرش بیاد ببره ...البته گفتمش دیر میشه دیگه تاوسیله اورد و من غذارو براش درست کردم طل کشید (من ته چین تو فرم یزارم خوب میشه دوستم بلد نیست ؟) دیگه اومد برد و پشت سرش دوقلوها اومدندو طبق معمول سنجد خواب بود صداشون رو شنید اومد تو هال و بااینها بازی کردن یکی از دوقلوها خورده بود زمین بد جور همش میگفت دارم میمیرم منم یکیم دارو دادم همون جا خوب شده بود دیگه با سنجد بازی میکرد ساعت 11 شب بچه رو برداشت رتند پارک یکم باز یو هواپیما هوا کردن و اومدند سنجد رو گذاشتند و رفتند خونشون منم سنجد رو خوابوندم ..بعدم نشستم به کارهای خونه . ظرف شستن و لباس تو لباسشویی ریختن و..... امشب چون باید برم کلینیک میدونستم وقت نمیشه امروز کارهام کنم.

از اون طرف هم امروز من ماموریت باید برم اطراف کرج ...معلوم نیست کی برسم . سنجد رو دوستم از مهد برمیداره تا من برسم خونه ..دعا کنید ماموریت و جلسه امروز خوب پیش بره . من زود برسم به کلینیک و.....


خدای ممنونم برای همه چیز برای تمام لطفهایی که در حقم کردی خدایا ممنونمم

نسرین (خواهر راه ی) دیرو زپیام داده . ها فلان مدرک رو نداری کپی ازش گفتم نه ندارم چطور مگه  گفت گمش کردم و....

من نمیدونم فاز اینها چیه . خواهرش برخورد دیشبش تو پیام ها جور یبود انگار من هنوز همسر برادرشم و خوب به زودی من رو میبینه ...برگشته میگه دیر وقته بخواب میخواه ی بری سر کار خسته میشی ها .... من از تعجب رو سرم شاخ در اومده . البته من سعی کردم پیام هاش رو کمتر جواب بدم . نباید فکر کنه من همه ازار هاشون رو بخشیدم من هیچ چیزی یادم نرفته

نظرات 7 + ارسال نظر
آنا چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 ساعت 10:15 http://aamiin.blogsky.com

چقدر مهربونید که با این همه کار برای دوستتون هم غذا درست می کنید.

دوستم گناه داشت .مهمون داشت اخه . وقتم هم زیاد نگرفت من دوست دارم برای دیگران کاری کنم به شرط اینکه وقت کنم

هما چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 ساعت 09:07

سلام خوبید شما ویزیت راه دور و مکاتبه ای هم دارید /

سلام . والا ویزیت که نمیگیریم ولی درمان راه دورم داریم ...
حالا خواستی ویزیت همه رو از شما میگیرم...
شوخی بود عزیزم من در خدمتم کاری از دستم بربیاد خوشحال میشم

اذر سه‌شنبه 28 اردیبهشت 1395 ساعت 21:31 http://azar1394.blogfa.com

خوب واجب که هست چون ما سر میزنیم
اوووف خدا صبرت بده با این راهی ونسرین و.....
راهی اصلا تکلیفش روشن نیست انگار زورش میاد رو ب راه باشی
پس وکیلت چکار میکنه
این ک راهی لج میکنه که نمیشه وکیل کاری از پیش نبره

خوب شما لطف بسیار دارین به من عزیزم...
وای دیگه صبر ایوبم پیش این دوتا کم میاره ها
میدون یمیتونم قانونی شلوغش کنم ولی ممکنه نتیجه دلخواه رو نگیرم ...
قانون گاهی با پنبه سر نمی بره به ضررم تموم میشه

غریبه سه‌شنبه 28 اردیبهشت 1395 ساعت 18:45

والله در این زمان که اینقدر وقت کم می آری
برای میهمانی دوستت هم غذا می پزی
چه حوصله ای داری
تخته نیز که بزنم روش
بجاش می زنم به سرم

خوب دوستم گناه داشت ها ....
از وقت کم اوردن نگین که خیل یکم میارم واقعا کاش 36 ساعت بود .
دور از جون چرا سرتون خوب ..گناه داشتین

مداد سه‌شنبه 28 اردیبهشت 1395 ساعت 11:14 http://medadrangiam.blogfa.com

خوبه دو قلوها هستند و با سنجد بازی میکنند
در مورد کارای راهی بنظرم میگه طلاق نمیدم دنبال اینه مهریه و نفقه و ... نده البته اگر شما میخوای اون چیزا رو
با طلاق توافقی و بخشش مهریه راضی نیست؟

واقعا خدا رو شکر که هستند ..
نه من از روز اول گفتم در قبال بچم همه چیز رو میبخشم ...اون حتی الانم نفقه ا یبه بچم نداده و نمیده و منم نخواست.راضی به طلاق نمیشه به هیچ روشی انگار نه انگار

دل آرام سه‌شنبه 28 اردیبهشت 1395 ساعت 10:06

الهی. ایشالا زود زود به ثبات برسی

انشالله توکل به خدا عزیزم ....
واسههمه ارزوی خوب یدارم واسه منم کنار بقیه

دل آرام سه‌شنبه 28 اردیبهشت 1395 ساعت 09:58

خواهرشوهر من که وقتی مهربون میشه می فهمم یه کاسه ای زیر نیم کاسه اش هست. بسیار هم خودشو به موش مردگی می زنه.
نسرین رو نمی دونم.
خسته میشی دختر. مواظب خودت باش

منم موافقم که این مهربون ی نسرین پشتش چیزی خوابیده ....والا نسرین و مهربون یبعیده از این دختر . البته با همه مهربونیش الان تیکه بارونم میکنه ها ولی تلطیف ترش
چاره نیست عزیزم گاها روزها م اینجور شلوغ میشه ..ممنون دعا کن زود تموم بشه ..دل تنگ سنجد نشم .....

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.