بی کلام

چقدردوست داشتم این مدت بنویسم ،ولی نمیدونم چرا دستم نرفت  اصلا از محیط وبلاگ دورشدم از کسی خبرندارم و هیچ پلن و برنامه ای تو ذهنم نیست تو این مدت شرایط سخت بوده و روز به روز سخت تر هم میشه هرروز ماجرایی تازه و ....ولی تو تموم این روزها مطمین بودم خدایی هست که نگهدار منه و نمیزاره بهم سخت بگزره ولی گاه میبرم کم میارم ولی بلز امید به کزامتش من رو زنده نگه میداره  ،حرف زیاد کاش بتونم حرف بزنم کاش از این خفه خون  گرفتن نجات پیدا کنم خدایا کلام بده بهم 

نظرات 2 + ارسال نظر
زیبا جمعه 6 اسفند 1395 ساعت 23:45 http://roozmaregi40.persianblog.ir/

اندکی صبر سحر نزدیک است.

انشالله امید دارم

غریبه جمعه 6 اسفند 1395 ساعت 10:36

سلام
بهترین کار برای خالی شدن غصه ها نوشتن است
خود روانشناس ها هم میگن وقتی احساس دلتنگی می کنی و کسی را پیدا نمی کنی که پای حرفات بنشینه و درد دلت را گوش بدهد یا به بیابان بزن و فریاد کن یا بنویس
البته زیارت امامزاده ها هم بار غصه را کم می کند
خوب تعطیلات هم که نزدیک است و بساط مسافرت حتما در حال آماده شدن است و چشم های بستگان به در دوخته شده که کی در خونه را باز می کنی

سلام . نه خیلی خسته تر از سفر هستم ولی نوشتن خوب که چشمه اش خشکیده من هنوز درگیرم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.