ولنتاین ما

از صبح جهنمی را تجربه کردم البته جهنم برای ما هرروزه هست و چیز جدیدی نیست . طبق معمول دیوانه بازیش گل کرد برای پیجش فیلم. مسخره بسازه من بچه ها ساکت کردم گوشی دادم دست دخترش که گویا یک کلمه باید توی فیلم حرف می‌زد دیگه جنگ شروع شد چمیدونم تلفن سایلنت بوده ،این دختر هم کلا جیغ و داد میکنه و البته صدبار گفتم هرچقدر جیغ بزنی هیج کس به فریاد ما نمیرسه و هیچ کس زنگ نمیزنه پلیس بیاد اینو ببره واقعا هم .همسایه های ما واقعا بی‌غیرت هستند البته چون خیلی ایرانی داره اینجا اگر محلی ها بودند حتما زنگ میزدن اما ایرانی جماعت نه .

و این رفت دختر رو بزنه منم رفتم نگذارم که خودم رو زد و بعدم میخواست این دوتا دختر بیچاره از خونه بندازه بیرون و کلا فحاشی و...

من خیلی خستم اینقدر فحش داده به من که اره تو من. آوردی اینجا و ... درصورتی من نمی‌گذاشتم بیاد خودش به زور انداخت دوبار انداختم بیرون باز اومده 

آین بیمار روانی هست و واقعا هیچ فایده ای دیگه نداره طفلی بچه هام خیلی ترسیدن سنجد گریه میکرد پسرک جیغ میزد و فرفری شیشه شیر به دست فقط جیغ میزد 

یک لحظه به ذهنم اومد چاقوی آشپزخونه رو بردارم و کارش تمام کنم که دلم برا بچه ها سوخت 

چون واقعا گناه دارن کاش میشد از دست این خلاص بشیم خدایا چرا نمیشه 

بعد ساعت ۹ شب از کارت من اینترنتی گل سفارش داده 

گل رو پرت کردم روی میز 

من خیلی خستم خیلی .....کاش راهی داشتم 

اگر خودم بکشم بچه هام بی مادر میشن خدایا چیکار کنم دیگه 

نظرات 1 + ارسال نظر
نوشی شنبه 28 بهمن 1402 ساعت 10:13

سانیا ایشون بلاگر هستنش ؟
چی باعث میشه به پلیس زنگ نزنی ؟ از نظر مالی بهش وابسته هستی یا از نظر اقامت ؟
اینجوری برای همتون وحشتناکه
این آدم چجوری وارد زندگیت شده ؟؟؟؟

نه بلاگر نیست اما شغلش توی اینستا هست
عین زندانی هستیم چطور به پلیس زنگ بزنم ؟ گوش باز دستمون جمع میکنه
من هیچ وابستگی ندارم پول خودم در میارم اقامت هم اینجا خودم مستقل اقامت دارم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.