حال من حال اسیری است که هنگام فرار دید کسی منتظرش نیست نرفت 

دوست دارم از این روزهام بنویسم ولی نمیدونم چرا دستم به نوشتن نمیره خیلی تلاش میکنم اما نمیشه دستم نمیاد بنویسم 

خوبم 

سنجد خوبه ‌ابله مرغون گرفته میدونم طبیعیه ....

اما چیزی درون من خوب نیست درمن چیزی شکسته و درست نمیشه منم و روزهای بی سراتجامی منم و دستهای بی پایانی 

دعایم کنید 

نظرات 5 + ارسال نظر
فروهر یکشنبه 29 بهمن 1396 ساعت 11:07

سلام کجایی
چه میکنی
یه خبر از خودت بده

سلام درگیر درسم عزیزم خوبم ممنون از احوالپرسیت

دانیال شنبه 21 بهمن 1396 ساعت 07:56

وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
صیاد رفته باشد . در دام مانده باشد

سپاس از شعر قشنگتون

غریبه جمعه 13 بهمن 1396 ساعت 08:43

سلام خانم دکتر
ما گفتیم خانم دکتر دیگه سرش خیلی شلوغه فرصت خاراندن سرش را هم نداره به خاطر همین است دیگه پیدایش نیست
طفلی سنجد حتما در آن زمان مدرسه هم نباید می رفت
و خودش تنها از خودش پذیرایی می کرد
آشنایی داریم مقیم آلمان است پسرش همسن و سال سنجد است چون مادرش شاغل است مهد می رود یک روز به مادرش میگه مامان منو مهد نبر همینجا می مونم تو هم دستم را به تخت ببند تا فکر نکنی دارم شیطنت می کنم !

سلام .خوبید چقدر یادتون کردم گفتم احوال بپرسم‌متاسفانه درگیرم شدید .بله ما دردسرها خودمون هست این ابله مرغون هم اضافه شده .خودم پیشش میمونم سرکار نمیرم

اعظم 46 چهارشنبه 11 بهمن 1396 ساعت 01:57

سلام سونیا حان خدا رو شکر خیلی از مشکلات رو پشت سر گذاشتی هرچند تمامی ندارن

مراقب سنجد باش با خارش بدن چکار می کنه خوبه این بیماری رو الان گرفت دیگه برا مدرسه رفتنش دغدغه کمتری داری

مشکلات هست وبزرگن اما خدای که تا الان مواظبت بوده هست وبزرگتر

امید امید امید می تونه حالت رو خوب کنه

سلام عزیزم ممنون از لطفت اره خوبه زود گرفت خارش زیاد نداره خوشبختانه .توکل به خدا دارم‌عزیزم خودش حلال مشکلات

[ بدون نام ] سه‌شنبه 10 بهمن 1396 ساعت 18:45

عنبر نسا برای آبله مرغون خوبه براش دود کنید
حال دلتون خوش باد

سلام ممنون و سپاسگذار از لطفتون

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.