بازگشتی ناهنگام …

الان که اومدم حس میکنم‌خونم متروکه شده میتونم بگم‌نیلو امشب باعث شد برگردم 

چند سال نیستم نمیدونم‌هنوز کسی اینجا میاد و‌ میره یا نه فقط میدونم دلم‌خواست بنویسم 

از چند سال پیش تا الان رو دونه دونه برای سنجد که الان مردی شده و‌خواهر و برادر سنجد …

من باید ختم کلام رو‌داشته باشم از سال ۹۷ که مبهم گفتم تا الان که خیلی گذشته 

کاش بتونم بنویسم 

البته یک کانال تلگرام داشتم توش مینوشتم اما متاسفانه تلفنی تلگرام داشت مشکل خورد و من موندم 

اینجا امنیت داره و به خودم مطمینم مینویسم برای سنجد و خودم 

نظرات 2 + ارسال نظر
باشماق پنج‌شنبه 9 آذر 1402 ساعت 15:15

سلام خانم دکتر
در کامنت قبلی اشتباهی پیش اومد
من جویای حالت همیشه بوده ام
یادمه ترکیه رفتید
گفتند اونجا ازدواج کرده اید و صاحب دو فرزند شده اید
الان نوه ی من که همسن سنجد است دارای موی افشان به برکت اون شامپو هایی یود که از شما می گرفتم هست
اون درمانگاه که می رفتم و شامپو ها را می گرفتم دیگه جمع شده است
هر وقت از کنارش رد می شود
می گم یاد خانم اکبری به خیر
هر جا هستی آرزوی موفقیت برایت دارم
خدا نگهدار

سلام
منم این کامنت شما رو ابتدا ندیدم
خوب پس کمابیش در جریان هستید
خیلی لطف دارید به من ممنون از ابن همه لطفتون

باشماق پنج‌شنبه 9 آذر 1402 ساعت 14:27

با سلام
من می آمدم و بعضی وقتها سر می زدم دیگه اکثرا به جای دیگه کوچ کرده اند
سنجد باید الان کلاس ششم باشد
یادمه شما مشهد بود
و گرفتار مشکل خانوادگی با همسرتون بودید
اسم خواهر و برادر سنجد را آوردید یعنی ازدواج مجدد کرده اید ؟

سلام
مشهد که خیلی وقت پیش بود عین مارکوپولو در سفر بودم چند سال
بله سنجد الان کلاس ششم هست

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.