یک راهی پیش روم بذار..........

دوستانی که از وب قبلی باهام بودند در جریانند که دنبال یک کار بهتر میگشتم . و خوب دو روز گذشته کار تو یک شرکت دیگه بهم پیشنهاد شده با حدود 60 % افزایش حقوق از اینجا با ساعت کار یکسان  البته مسیرش از اینجا دورتر هست . و من برای رفت و امد سنجد به مشکل میخورم که باید واسش تدبیر بیاندیشم . ولی موضوعی هست که معرف من به اون شرکت جدید وقتی فهمید میخوام برم خودش پیشنهاد کار داده اما چون اشنا هست من نتونستم راجع به حقوق حرفی بزنم بهش و کلا میترسم واسه عذاب وجدان و اینکه من نرم اون شرکت بخواد من رو بپذیره . واقعا نمیدونم چیکار کنم؟ موندم بین این سه راهی و از همه بدتر اینکه راجع به شرکتی که معرفی شدم یک سری انحرافات اخلاقی شنیدم و اینکه مسئولینش اخلاق خوبی ندارند. نیاز به همفکری دارم شدید ؟ اگر کسی میونه کمکم کنه

مهربانی خداهمیشه هست

این روزها می گذرد و من هرروز دارم فکر میکنم چقدر خداوند مهربان هست . به دوسال پیش نگاه میکنم به روزهای سختی که داشتم و گذراندم به روزهای خیلی سخت .و به حال که چقدر راجع به یک سری مسائل خوب و راحت تصمیم میگیرم . خدایا ممنونم بابت همه چیز .

تقریبا جا به جاشدم تو خونه جدید وخوب دارم جاگیر میشم . روز 5 شنبه مهد سنجد جشن پایان سال داشت وای چقدر زیبا بود وقتی پسر عزیزم داشت شعر میخوندانگار دنیا رو دادند به من . این که چقدر هماهنگ و با برنامه کار میکرد همه کارهایی که مربیش میگفت انجام میداد وای که خیلی لذت بخش بود . نمیدونم من زیادی عاشقم یا دنیای مادری همینه ؟ نمیدونم فقط میدونم تمام خستگی ها از تن رفت و من موندم دنیای شادی پسرم دنیای زیابی دسته گلم پسرم بهترین ها رو واسه تو میخوام که بهترینی . خدایا ممنونم بابت همه چیز بابت وجود سنجد بابت توانی که دادی بابت کار و .... خدایا ممنونم برای همه چیز

حق گرفتن من

من نمی دونم تو جامعه ما چرا این اقایون فکر میکنند هنر کردند که مرد هستند؟

بعد از اینکه خونه رو تخلیه کردم خوب تو خونه جدید خیلی کار دارم و طبیعی هم هست اما متاسفانه اینقدر این روزها درگیر تسویه حساب خونه قدیم هستم که دیگه وقتی واسه مرتب کردن خونه جدید نمی مونه . روز شنبه به صاحب خونه گفتم بیاد بنگاه که گفت باشه واسه روز بعد بنده هم تمام قبض ها رو پرداخت کرده بودم .به بنگاه رفتم و گفتم که خونه تخلیه کردم گفت مبلغ پول پیش رو بهتون نمیدهند تا مستاجر پیدا نشه منم بی اعصاب گفتم باشه مشکلی نداره میرم شورای حل اختلاف . روز یک شنبه با صاحب خونه رفتیم و کل خونه رو دید و تحویل دادم بهانه قبض ها رو داشت که چرا به روز تسویه نگرفتین منم به روز رفتم و روز دوشنبه تسویه حساب گرفتم . و عصر رفتم بنگاه وقتی که تمام موارد رو از حساب کم کردند اصرار داشتند که یک ماه اجاره ندادم !!!!!!!!!منم که تمام ماهها رو مرتب ریخته بودم و از اونجایی که جامعه من رو بی اعتماد کرده تمام قبض ها رو از روز اول نگه داشته بودم نتونست ثابت کنه . از اون که گذشت بهانه گرفت واسه پول پیش که خسارت باید بدین تا اخر قرارداد اجاره بدین منم گفتم طبق قانون اتحادیه من 1 ماه زود تر خبر دادم که تخلیه میکنم و روزش رو اعلام کردم پس نباید خسارت بدم . ولی دیدم نه مثل اینکه زیادی شخص املاک و صاحب خونه میخواهند شلوغ کنند منم بلند شدم از روی صندلی و گفتم خوب پس فردا شورای حل اختلاف میبینمتون . و اینگونه بود که بنده صاحب حدود 75 % از مبلغ پول پیشم شدم . و بقیش هم موند واسه دوتا قبضی که پرداختیش زودتر از موعد امکان پذیر نبود. به این نتیجه رسیدم دیگه نباید سکوت کنم نباید سرم پایین بندازم هرچی گفتند بگم چشم بلکه باید سرم بالا بگیرم و ازحقم دفاع کنم هرجا و به هر روشی که میدونم ولی تو تموم این لحظات فقط خداوند بوده که توان رو به من داده تا این کارها رو بکنم خدایا بابت کدوم نعمتت شکر کنم . بابت کدوم رحمتت !!!!!!! اینقدر که عاجز شدم از شکر کردن می دونم باید هزاران بار در روز شکرگذار باشم هزاران بار و هر لحظه اما افسوس که بنده بدی هستم . خدایا ممنونم برای همه چیز .

دوستان یک شرایطی بوچود اومده که شاید سورپرایز بزرگی اتفاق بیافته هنوز تو ناباوری هستم هنوز 20 %ماجرا حل شده اما امید دارم به کرامتش و میدونم که حل میشه .....

در ضمن دوستان عزیز نمیدونم شنیدین یا نه اینکه بالاخره حضانت فرزند به مادر تعلق گرفت و دیگه نیازی نیست واسه جدایی از سنجد نگران باشم خدایا شکرت که خیال من رو راحت کردی خدایا ممنونم بابت همه چیز

خونه جدید

بالاخره رفتم خونه جدید

روز جمعه یک خرداد بالاخره با اومدن چند تا کارگر و یک جورهایی دست تنها ...........

من تقریبا دست تنهابودم خوب برادر گرام که مشکل پیش اومد و نیومده بود ناچارا خودم دست تنها با کارگرها وسایل رو بردم به خونه جدید و عصر هم مشغول جابه جایی و مرتب کردن خونه جدید بودم . و خوب حدود 50% کارها انجام شد واقعا قابل تصور نبود چون اشپزخونه  و پذیرایی رو تقریبا چیدم و مرتب کردم یک سری خورده کاری مونده که طبیعی هست . ام اتاقها دست نخورده هست . سنجد بینوای منم دیشب رفته تشک اورده و میگه مامانی تخت نداریم بیا رو زمین بخوابیم . دیر وقت خوابیدم و خوب  صبح هم توان اومدن سرکار نداشتم اما چاره ای هم نبود و بالاخره کشان کشان خودم رو رسوندم سرکار

خدارو شکر که بالاخره اسباب کشی انجام شد خدا رو شکر که بالاخره از پله ها نجات پیدا کردم .

خدایا ممنونم بابت توانی که بهم دادی تا بتونم با کمک خودت و نه بنده هات خونه رو جا به جا کنم . خدایا ممنونم به خاطر در رحمتت که همیشه به روی من باز هست خدایا برای همه چیز ممنونم ..........